۱۳۹۸ دی ۱, یکشنبه

حامد مقتدر، شاعر درگیر در مناسبات زبان

بحث من این نیست‌که کدام شاعر برای نخستین‌بار در افغانستان شعری با رویکرد پساساختار یا پست‌مدرن گفت. اصولا چنین بحثی درست نیست. معمولا بنابه مناسبات ادبی و فرهنگی، جریان‌های شعری و ادبی شکل می‌گیرند. اما تعدادی با کارهای خود به این جریان‌ها شاخصه می‌بخشند. سرایش شعر با رویکرد پساساختار در افغانستان نیز بنابه مناسبات ادبی با جریان‌های شعری پساساختار ایران از نیمه‌ی دهه‌ی هشتاد به بعد شکل گرفت.
حامد مقتدر یکی از شاعرانی بود که خیلی زود وارد سرایش شعر با رویکرد پساساختار شد. اگر از حقیقت نگذریم حامد مقتدر در این رویکرد نسبت به شاعران دیگر این جریان، رویکرد شعر پساساختار را بهتر می‌شناخت و در این رویکرد بهتر از دیگران شعر می‌سرود.

ماجرای زندگی ادبی و فرهنگی حامد مقتدر
سید اسرار حامد مقتدر متولد سال 1367 از شاعران بلخ بود. سرایش را از شعر موزون آغاز کرد. قافیه و ردیف را در شعرهای موزون‌اش کم‌رنگ کرد اما موزون می‌سرود. بعد خیلی زود و به یکبارگی به شعر پساساختار گذر کرد. یعنی موقعی‌که از شعر موزون عبور کرد، بوطیقای شعرهای او را نمی‌توان نیمایی یا شاملویی دانست. بنابراین می‌توان گفت رویکرد بوطیقایی شعرهای او بعد از شعر موزون، پساساختار بود.
شعر موزون مقتدر قابل ملاحظه نیست. کارنامه‌ی شاعری او شعر پساساختار است. در رویکرد شعر پساساختار بیست مجموعه‌شعر به صورت انترنتی و صوتی نشر کرده‌است. چند مجموعه‌شعر حامد از نشر پاریس نشر شد. نشر پاریس پایگاه انترنتی شاعران آوانگارد ایرانیان خارج از جمهوری اسلامی ایران است. نشر مجموعه‌شعرهای حامد مقتدر از نشر پاریس به این معنا است‌که شاعران آوانگارد ایران پساساختار بودن شعرهای او را به رسمیت می‌شناخته‌اند. مجموعه‌شعر «گی ممنوع» مقتدر به انگلیسی ترجمه شد و در لندن منتشر شده‌است.
مقتدر نقاشی می‌کرد و با برنامه‌های رادیویی و خبرگزاری‌ها همکاری داشت. اما کارمند رسمی هیچ خبرگزاری و رادیو نبود، بلکه یک خبرنگار و فعال فرهنگی مستقل و آزاد بود. سفرهای به سوریه، پاکستان، ایران و ترکیه داشت. بخشی از این سفرها برای فعالیت فرهنگی بود. اما رفتن به ترکیه برای مهاجرت به اروپا بود که تحقق نیافت. از ترکیه به افغانستان برگشت.
مقتدر برای این‌که همسرش شاعر باشد و بتوانند زوج هنری باشند و مخاطب کارهای هم باشند؛ نامزدی پیشنهاد خانوادگی را فسخ کرد، با ریحانه تمنا که شاعر و فعال فرهنگی است، ازدواج کرد.
مقتدر عضویت انجمن‌های ادبی را در بلخ داشت اما مصلحت‌هایی‌که باید در انجمن‌های ادبی و پارتی‌های ادبی رعایت می‌شد، نمی‌توانست رعایت کند. زیرا او اهل پارتی و معامله نبود. بنابراین در حاشیه‌ی پارتی‌های ادبی بود. متاسفانه انجمن‌های ادبی ما در این سال‌ها انجمن ادبی به معنای معمول نیست، بلکه پارتی‌ها و... است.
هر بار گذر مقتدر به کابل می‌شد، با هم می‌دیدیدم. دو بار او را خانه دعوت کردم. آخرین بار مقتدر را در خانه‌ی خود دیدم. بعد از آن ندیدم. در آخرین دیدار در باره‌ی شعرهای مقتدر صحبت کردیم. او شعرهای خود را «چیز» و «شعر-داستان» می‌نامید. مقتدر از شاعران و نظریه‌پردازان شعر پساساختار ایرانی، پرهام شهرجردی و علی عبدالرضایی را بیشتر می‌شناخت، به شعرها و کارهای این دو فرد در سخنان خود در باره‌ی شعر ارجاع می‌داد.
در آن آخرین دیدار من و مقتدر در باره‌ی خیلی موارد صحبت کردیم، از جمله در باره‌ی انجمن‌های ادبی کابل و تعدادی از افرادی‌که مدیریت این انجمن‌ها را داشت. مقتدر از کارکرد این انجمن‌ها انتقاد داشت و از رفتار مدیران این انجمن‌ها ناراحت بود.
در آن آخرین دیدار متوجه شدم که مقتدر بیشتر به رابطه‌ی انسان با جهان و چیزها به نوعی نگاه عرفانی و رازآلود (پارادوکسیکال) داشت. من به شوخی گفتم مقتدر عارف شده‌ای. بعد از آن دیدار دیگر مقتدر را ندیدم تا این‌که شنیدم حامد مقتدر خودکشی (1394) کرده است. با آنکه مقتدر خیلی در جوانی خودکشی کرد اما کارهای شعری‌اش در رویکردی‌که می‌سرود قابل ملاحظه است. خیلی به سادگی مقتدر در زندگی جا خالی کرد. پیش از مرگ مقتدر تصور نکرده بودم که چقدر ساده، جای افراد در زندگی خالی می‌شود.

رویکرد پساساختاری شعرهای حامد مقتدر
طوری‌که اشاره کردم مقتدر چه از نظر محتوا و موضوع و چه از نظر کارکرد زبان در شعر پساساختار، درکی نسبتا به‌روز و درست داشت. مثلا مقتدر شعر خود را «چیز» می‌نامید. این چیز نامیدن شعر یک انتخاب پست‌مدرنیستی است. چرا؟ برای این‌که در نظریه‌های پست‌مدرن، متنی با هویت مشخصی بنام شعر نمی‌تواند اعتبار داشته‌باشد. بنابراین «چیز» گفتن مقتدر به شعر خود به این معنا بود که آنچه را او می‌سراید می‌تواند هر چیز باشد.
این «چیز» گفتن از نظر محتوایی نیز رویکرد پست‌مدرنیستی داشت. چیز در زبان فارسی معمولا بیشتر به چیزهای گفته می‌شود که محتوا، موضوع و هویت مشخصی نداشته باشند. بنابراین به آن اشیا می‌گویند یگان چیز است. یا حتا به سخنی‌که چندان معنا و موضوع آن معلوم نباشد می‌گویند چیزی گفت که فهمیده نشد.
مقتدر نیز می‌گفت که من «چیز» می‌گویم. موضوع نام مجموعه‌ها و نام شعرهای حامد نیز خرده‌موضوع‌ها و خرده‌روایت‌ها بود. نام شعرهایش یا عداد بودند یا واژه‌های مانند چیز، اپیزود و... نام مجموعه‌شعرهایش «گی ممنوع»، «اپیزودیزه»، «پوغوچویی»، «آندراس»، «مرگ مانیاک»، «ویجیترین» و... بود. این نام‌ها در شعر معاصر افغانستان غیر معمول است‌که پیش از حامد ما در شعر معاصر افغانستان چنین انتخاب نام‌ها را برای نام شعر و نام مجموعه‌شعر نداشته‌ایم. معلوم می‌شود که مقتدر این نام‌ها را آگاهانه برای ترویج رویکرد پساساختار و پست‌مدرنیسم در شعر معاصر افغانستان انتخاب می‌کرده‌است.
موضوع شعرهای مقتدر نیز موضوع‌های غیر متعارف و پست‌مدرنیستی بود. موضوع‌های هم‌جنس‌گرایی در شعرهای او وجود دارد از جمله در مجموعه‌شعری گی ممنوع. هم‌جنس‌گرایی رویکرد خرده‌فرهنگی پست‌مدرنیستی در مناسبات اجتماعی و فرهنگی جامعه‌های غربی است. موضوع‌های اروتیکی نیز در شعرهای حامد وجود دارد اما این توصیف‌ها، اروتیک به معنای معمول نیست، بلکه توصیف‌های پساساختاری و نسبتا غیرمعمول است. فضاهایی‌که در شعرهای مقتدر توصیف می‌شود غیر معمول و گاهی می‌تواند ترسناک باشد:
«می‌خندد/ تو از زمان مخروج می‌شوی/ در تاریک‌خانه‌ای‌که سر از در بلند کنی تا دیوار/ و زایمانی را در دستت فشار دهی/ که زاییدن مرگی شده باشد/ با خنده‌های مخوف/ با دندان‌هایی‌که از عقلانیش شروع می‌شود/ و می‌خندی/ و می‌خندی/ و می‌خندی را چند مرتبه بزرگ می‌شوی/ که از پشتت درنیاید این دمی که قرار است از من دربیاوری/ من با تو در سردخانه آن طرف شهر پشت‌گوش زندگی را خواهم دید/ و تو مرگی را در سر داری که از نطفه‌ات شبیه‌سازی شده باشد/ و تزریقی که کرده‌ای معتادیت را نمی‌سازد»
در ضمنی‌که در این نمونه، توصیف فضا و مکان غیر متعارف است؛ رابطه‌های غیر متعارف نحوی-معنایی نیز در شعر قابل احساس است. خروج نه، از زمان مخروج می‌شوی؛ در کجا؟ در تاریک‌خانه‌ای که سر از دروازه بلند می‌کنی تا کجا؟ تا دیوار...
موقعی‌که در باره‌ی شعر پساساختار و پست‌مدرن سخن می‌گوییم اساسا پرسش از معنا و معنای شعر اشتباه است. اگر کسی می‌پرسد که این متن یا شعر چه معنا دارد؛ این پرسش طبق جهان‌بینی و نظریه‌های پساساختار و پست‌مدرن معنا ندارد. بنابراین پرسش این است‌که زبان چگونه کار می‌کند و چگونه علیهِ معنادهی متعارف زبان، اختلال ایجاد می‌کند.
در شعرهای مقتدر چگونگی استفاده از زبان در کارکرد معنادهی متعارف زبان اختلال ایجاد می‌کند؛ در ضمن لگنت زبان نیز در شعرها قابل احساس است. لگنت زبان به این معنا آنچه را که می‌خواهیم بگوییم زبان در بیان آن قاصر است. در شعرهای پساساختار و پست‌مدرن از قبل دچار معناباختگی زبان و دچار معناباختگی مناسبات معمولی صور خیال و زیبایی‌شناسی شعر استیم. اما آنچه‌که در شعر پساساختار و پست‌مدرن می‌تواند قابل بحث باشد حرکت خودکار، سوریال و روان‌پریشانه‌ی زبان است.
در شعرهای مقتدر جنبه‌های روان‌پریشانه‌ی زبان، پرش‌ها و لگنت‌های زبان و فضاهای نسبتا سوریال قابل احساس است اما آنچه‌که در شعرهای مقتدر می‌تواند قابل بحث باشد؛ بحث کارکرد زبان شعر پساساختار بنابه پیش‌فرض‌گرفتن معیارهای «شعر زبان» است.
شعرهای پساساختار می‌تواند بوطیقاهای متفاوت داشته باشد اما بوطیقای شعر مقتدر را می‌توان بوطیقای پست‌مدرنیستی شعر زبان دانست. بنابه پیش‌فرض‌گرفتن این بوطیقا شعرهای حامد از زبان و بیان رمانتیک، حماسی و عرفانی خروج می‌کند اما زبان به‌عنوان مجموعه‌ای از دال‌ها خیلی از مدلول‌های خدا مستقل نمی‌شود که بتواند در کارکرد و مناسبات زبانی خود تداعی‌های چند وجهی دالی داشته باشد و بازی‌های خودکار زبانی انجام بدهند.
در شعر اپیزود هفت: «خسته‌ام/ لو می‌روم لای لالی/ در لیلامی/ لیلا منم/ که سقت «ط» می‌کند دردهایش را/...»  مناسبات بازی دال‌ها خوب اتفاق افتاده و شعر در توالی زبان حرکت می‌کند اما در نمونه‌ی قبلی که از مجموعه‌شعر «گی ممنوع» ارایه شد؛ به‌نوعی درگیری معنایی شعر بیشتر از درگیری زبانی شعر می‌تواند قابل احساس باشد.
درکل رویکرد شعرهای حامد مقتدر زبان‌گرا است. در این رویکرد بیشتر از هر شاعری که در افغانستان ادعای سرایش رویکرد شعر پساساختار را دارد، پیش رفته و تجربه‌های منحصر به خود را داشته است. تا جایی‌که من در جریان‌های سرایش شعرهای مقتدر بودم؛ هنوز مقتدر در سرایش رویکرد شعری که انتخاب کرده بود، در مرحله‌ی آزمون و خطا به سر می‌برد. مقتدر هر روز حتما باید یک شعر می‌گفت. ممکن او این کار را برای آزمون و خطا انجام می‌داد که بتواند بدون سوژه‌ی معناساز، از زبان در شعر پساساختار استفاده کند. اگرچه حامد دیر نماند اما رویکرد او هنوز در شعر پساساختار افغانستان، رویکرد خاصی است‌که می‌تواند به‌عنوان یک رویکرد شعر زبان‌گرا در شعر معاصر قابل بحث و دارای جایگاه باشد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر