۱۳۹۸ فروردین ۲۵, یکشنبه

علم روش است

کشف سیاه‌چاله از انشتین تا هاوکینگ در علم فزیک و کیهان‌شناسی غرب جریان داشت؛ تا این‌که پس یک سده؛ با استفاده از روش آزمایش و تجربه، عکسی از این سیاه‌چاله ارایه شد. بنابراین علم، پیش‌گویی، اشاره و ایما نیست. جالب این است‌که پس از عکس این سیاه‌چاله در غرب، ما افغانستانی‌ها ادعاهای عجیب مطرح کردیم؛ حتا فرزند حکمتیار صاحب نوشت که قدر پدرش را بدانید؛ اگر پدر بزرگوارش چهار دهه، مصروف جهاد برای حفظ اسلام نبود؛ در روشنایی بیان‌های قرانکریم چندین سیاه‌چاله را کشف می‌کرد.
ببیند علم به عنوان روش، یک کار انسانی است. آب همیشه وجود داشته، نیاز به کشف و پیش‌گویی نداشته‌است. به تعبیر عام، آب ماده‌ی حیات است. این‌که کسی گفته آب از هایدروجن و اکسیژن ساخته شده و فرمول آن را ارایه کرده‌است؛ این مهم است. کسی که گفته آب از هایدروجن و اکسیژن ساخته شده، به اساس روشی این را می‌گوید که استفاده از این روش قابل آزمایش و تجربه است.
توجه داشته‌باشیم بحث انجام کار علمی، بحث مقایسه‌ی انسان و خدا نیست. طبعا از نظر برداشت میتافزیکی و دینی خداوند همه‌چه را آفریده و همه‌چه را می‌داند؛ دیگر نیاز نیست که دعوا کنیم پیش از انشتین، خداوند اطلاع داشته که در فلان جای کهکشان، سیاه‌چاله‌ای هست.
در علم، پیش‌گویی نه جایگاه دارد و نه تاثیر. در اساطیر ملت‌ها و در کتاب ادیان ملت‌ها از پرواز انسان در آسمان سخت رفته‌است. در اوستا چندین مورد پرواز انسان را به آسمان داریم؛ اما این تخیل، آرمان و پیش‌گویی رویایی را نمی‌توان دلیلی بر ساخت و اختراع هواپیما دانست. زیرا ساخت هواپیما به اساس روشی‌که بارها به کار بسته شد، مورد آزمایش قرار گرفت تا تجربه‌پذیر شد؛ به هوا پرواز کرد و به‌عنوان دستاورد علمی قابل استفاده‌ی بشر قرار گرفت.
اگر قرار باشد که علم را پیش‌گویی تلقی کنیم، باید نویسندگان داستان‌های علمی-تخیلی را دانشمند بدانیم و دستاوردهای علمی را به آنها نسبت بدهیم. درحالی‌که هیچ نهاد و مرجعی حاضر نیست‌که یک دستاورد علمی را به یک نویسنده‌ی داستان علمی و تخیلی منسوب کند.
در حماسه‌ی گیلگمیش (با پیشینه‌ی چهار هزار سال) از آرزو بی‌مرگی انسان و از پیر نشدن انسان سخن رفته‌است؛ عملا گیلگمیش برای تحقق این‌که بی‌مرگ شود و یا سال‌ها جوان بماند، اقدام کرده‌است. به گیاهی در درون دریا دست می‌یابد که خوردن آن گیاه می‌تواند موجب جوان‌ماندن انسان شود. اما پیش از آنکه گیلگمیش گیاه را بخورد ماری آن را می‌خورد.
ممکن در آینده‌ی نزدیک، انسان توسط تجربه‌ی علمی بی‌مرگ شود یا بتواند سال‌های زیاد زنده بماند؛ آنگاه بگوییم که این سخن را نویسنده‌ی حماسه‌ی گلیلگمیش گفته‌بود. در علم هرگز چنین ادعایی را نمی‌توان کرد. کسانی موجب بی‌مرگی انسان می‌شوند؛ سال‌ها است در این عرصه در مهندسی ژن و ساخت داروها کار می‌کنند و روش خود را مورد آزمایش قرار می‌دهند تا کارایی روش شان تجربه‌پذیر شوند و نتیجه بدهند.
من که تخصصم درباره‌ی ادبیات و شعر است. همه می‌دانیم شعر و ادبیات نتیجه‌ی مناسبات تخیلی انسان با خودش، جهان و چیزها است؛ اگر قرار باشد درباره‌ی معرفی و شناخت شعر و ادبیات بنویسم باید از روش استفاده کنم؛ در غیر آن، آنچه را که درباره‌ی شعر و ادبیات می‌گویم کار علمی نیست. یعنی این‌که برای معرفی و شناخت تخیل بشر نیز باید از روش علمی استفاده کنیم و نیاز به روش داریم.
همان سخن نیچه است‌که گفته‌بود سرانجام بصیرت‌ها فرامی‌رسند اما بصیرت‌ها روش‌ها استند. بنابراین هیچ بصیرتی در دستاورد علمی و در تجربه‌ی علمی جایگاه ندارد؛ اگر بصیریتی در کار باشد، آن بصیرت، طرح و تدوین یک روش قابل آزمایش، تجربه‌پذیر و محدود است.
درصورتی‌که بصیرت در دستاورد علمی و تجربه‌ی علمی جایگاه می‌داشت، ما شرقی‌ها بنابه بصیرت‌باوری و داشتن افراد بصیر، از آسمان هفتم عبور کرده‌بودیم. غربی‌ها مانند ما نه بصیرت‌باورند و نه افراد بصیر دارند اما با روش‌باوری و با روشمندی محدود، حداقل به مریخ رسیده‌اند، شبیه‌سازی می‌کنند، درحالی دستکاری و مهندسی اساس ژن استند و... .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر