۱۳۹۶ مهر ۱۴, جمعه

تجربه هنری از لذت

چندین سال است، علاقه‌مند اپیکور استم اما تازه دانستم که نظر او را درباره لذت درست درک نکرده بودم. فکر می‌کردم منظور اپیکور از لذت این است که بیش از اندازه دنبال لذت از نوع خوردن، نوشیدن، سکس زیاد و... باید بود که دنبال کردن، تعمیم دادن و تحقق بخشیدن به غریزه لذت است.
اما اکنون به این برداشت از لذت اپیکوری رسیده‌ام: چگونه رنج و نگرانی از تحقق بخشیدن غریزه لذت را از خود دور کنیم، به‌گونه‌ای به آرامش فلسفی و هنری بردبارانه برسیم. دوری از رنج و نگرانی به این معنا نیست که چگونه لذت بیشتر به دست آورد و به این تصور بود که به دست آوردن لذت بیشتر موجب دور کردن رنج و نگرانی می‌شود؛ در حقیقت دنبال لذت بودن بیشتر و تحقق بخشیدن به غریزه لذت، رنج‌آور و نگرانی برانگیز است.
رنج، درد و نگرانی بدون احساس و درک لذت چندان قابل احساس نیست، حتا می‌توان گفت وجود ندارد. بنابراین لذت خاستگاه رنج، درد و نگرانی هستی‌شناسانه از زنده‌گی است. در این جهان ناپایدار (این‌که می‌گوییم جهان ناپایدار، این درک انسان از زنده‌گی و جهان است) انسان می‌خواهد بیشترین لذت را ببرد و با تحقق بخشیدن بیشترین غریزه لذتِ خویشتن، می‌خواهد از ناپایداری جهان انتقام بگیرد اما سرانجام او مانند گیلگمیش دچار رنج، درد و نگرانی‌ای فرساینده و مضاعف خواهد شد.
با تصادم انسان به «تجربه شکست» از تحقق غریزه لذتِ خویش، به زیبایی‌شناسی عاطفی و هنری دست پیدا می‌کند که این زیبایی‌شناسی عاطفی به تجربه هنری می‌انجامد. بنابراین تجربه شکست تحقق غریزه لذت به تجربه درد، رنج، نگرانی و اندوه هستی‌شناسانه از زندگی می‌انجامد؛ تجربه رنج و اندوه، تجربه هنری را در پی دارد. این‌بار انسان نه با تحقق غریزه لذت بلکه با تعمیم و تحقق زیبایی‌شناسی عاطفی خویش می‌خواهد درک جهان ناپایدار را دور بزند و به‌گونه‌ای خویشتن خویش را در تجربه هنری از جهان، جاودانه کند.
البته تاکید باید کرد که در پی نفی لذت نباید بود اما به این توجه باید داشت که به صورت بی‌رویه در پی تعمیم و تحقق غریزه لذت بودن، موجب رنج، درد و نگرانی بیشتر می‌شود که این درد و رنج به تجربه عاطفی و زیبایی‌شناسانه نیز نمی‌انجامد؛ پس بهتر است در پی این باید بود که چگونه می‌توان با امر لذت تصادم کرد و به شکست تجربه تحقق غریزه لذت رسید که این تجربه، موجب تجربه عاطفی و زیبایی شناسانه شود تا درد، رنج، اندوه و نگرانی انسان به تجربه فلسفی و هنری تبدیل شود. در نتیجه انسان بتواند خویشتنِ خویش را از بازیچه تحقق غریزه لذتِ «بودن» به تجربه عاطفی و هنریِ «شدن» در فهم جهان ناپایدار عبور دهد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر