موقعیکه سخن از جریانهای شعر معاصر افغانستان گفته میشود،
نیاز به توضیح دارد. زیرا شعر معاصر افغانستان جریانشناسی نشده است. پژوهشی را
زیر دست دارم که شامل جریانشناسی شعر معاصر افغانستان نیز میشود. در این یادداشت
به خلاصهی جریانشناسیایکه از جریانهای شعر معاصر افغانستان در نظر دارم،
اشاره میکنم.
اما پیش از آن بنگریم که درکل منظور از جریان شعری چیست. «جریان
شعری بر فعالیت هنری گروهی از شاعران اطلاق میشود که بر اساس عقاید و معیارهای
زیباییشناختی هنری مشترک، برای خلق آثاری بدیع درحال تلاش و کوشش هستند[1].» مهدی زرقانی مینویسد:
«جریان شعری، نه سبک است، نه بوطیقا و نه مکتب؛ فعالیت هنری گروهی از شاعران استکه
در قالب یک بوطیقا شعر میسرایند[2].»
دو تعریفیکه از جریان ارایه شد، باهم همسان هستند. برداشتم
از جریان با این دو تعریف در اینکه «جریان شعری فعالیت هنری گروهی از شاعران در
یک بوطیقا است» با این تاکید همسو استکه هر جریان شعری را دارای فرم مشترک در نظر
میگیرم، نه مضمون و محتوای مشترک. زیرا هر فرم دارای بوطیقای مشترک است. بوطیقا
تمهیدات و شگردهای زبانی مشترک[3] در یک اثر، چند اثر، یک جریان
یا یک مکتب ادبی است. اما در جریانشناسیهای دیگر معمولا محتوا درنظر گرفته شده
است؛ مثلا شعر مقاومت، شعر رومانتسیسم (عاشقانه) و... در چنین جریانشناسیای میتواند
شعرهای نیمایی، سپید و حتا غزل در یک جریان قرار بگیرند.
جریانشناسیای را که برای دستهبندی شعر معاصر افغانستان
درنظر گرفتهام؛ پیش از هرچه داشتن فرم مشترک است. بنابراین جریانهای شعری
افغانستان را این گونه دستهبندی کردهام: «سنتی در قالب با تحول در محتوا،
نیمایی، سپید، غزل و شعر زبانگرا».
چند روز پیش استاد واصف باختری یکی از شاعران جریانساز و
تاثیرگذار شعر معاصر افغانستان درگذشت. بنابر دستهبندیایکه از جریانهای شعر
معاصر درنظر دارم، میخواهم به جایگاه و تاثیرگذاری واصف باختری در شکلگیری و
تثبیت جریانهای شعر معاصر افغانستان بپردازم.
واصف باختری و جریان شعر نیمایی
شعر معاصر فارسی پس از شکلگیری جریان شعر نیمایی، تثبیت میشود.
جریان شعر نیمایی بر همهی جریانهای شعر معاصر فارسی حتا بر جریان غزل معاصر
تاثیرگذار است. زیرا پیشنهادهای نیما برای چگونگی سرایش شعر معاصر بر جهانبینی غزل
و شاعران غزلسرا نیز تاثیرگذاشت. درست استکه قالب غزل تغییر نکرده، اما سایر
مناسبات فرمیک و نگرش غزل تحول یافته است.
شعر نیمایی در افغانستان پس از دههی سی (30) خورشیدی آغاز
شد. اما آغاز به معنای تثبیت نیست. واصف باختری از نخستین کسانی نیستکه شعر نیمایی
سروده است، زیرا محمود فارانی، مایل هروی، بارق شفیعی و... پیش از باختری شعر
نیمایی سروده و نخستین نمونههای شعر نیمایی ارایه شدهاند.
پس جایگاه باختری در شکلگیری جریان شعر نیمایی چیست؟ باختری
در تثبیت و شکلگیری جریان شعر نیمایی جایگاهی خاص دارد. از دههی چهل تا پنجاه
که جریان شعر نیمایی به تثبیت میرسد، باختری جدیترین تاثیر را در تثبیت جریان
شعر نیمایی در افغانستان دارد و شعر نیمایی افغانستان را فراتر از وزن آزاد نیمایی،
وارد جهانبینی شعر نیمایی میسازد. شاعران نیماییسرای افغانستان پیش از باختری،
بیشتر وزن نیمایی را در سرایش شعر نیمایی رعایت میکردند و چندان به این توجه نمیکردند
که شعر نیمایی فراتر از وزن آزاد، جهانبینی شاعرانهای خاص، شگردها و زیباییشناسی
خود را دارد.
باختری شعر نیمایی را در کلیت ابعاد هنری آن درک کرده بود و
در پی تفهیم شعر نیمایی به دیگران و در جامعهی ادبی بود که توانست شعر نیمایی را
در ادبیات افغانستان تفهیم کند. سمبولیسم اجتماعی نیما را وارد شعر نیمایی
افغانستان کرد، اما شعر نیمایی باختری در رویکرد زبانی چندان نزدیک به رویکرد
زبان نیما نبود، بلکه باختری زبان فرهیخته، فخیم، ارکاییک و ادبی خود را داشتکه
بیشتر نزدیک به رویکرد زبان شعر نیمایی اخوان بود.
از رویکرد زبانی نیما در شعر نیمایی افغانستان استقبال
نشد، باختری و شاعران دیگر نیماییسرا در افغانستان از رویکرد خاص زبانی نیما
پیروی نکردند، اما جهانبینی و دیدگاه اجتماعی و دیگر شگردهای نیمایی را در سرایش شعر
نیمایی نسبتا رعایت کردند.
باختری در تثبیت جریان شعر نیمایی در افغانستان جایگاه
جریانساز دارد. رویکرد شعر نیمایی باختری بر شاعران نیماییسرای افغانستان تاثیر
گذاشت و شعر نیمایی در دههی پنجاه جریان مسلط شعری در افغانستان شد.
واصف باختری و جریان غزل معاصر
واصف باختری در غزل معاصر که از آن بنام غزل نو نیز یاد میشود،
دارای جایگاهی خاص است و در کنار محمود فارانی، لطیف ناظمی و... غزل سنتی را وارد
فضا و مناسبات معاصر کرده و موجب شکلگیری و تثبیت جریان غزل معاصر شده است. اگرچه
شمار غزلهای معاصر باختری چندان زیاد نیست، اما ورودش به غزل معاصر اهمیتی ویژه و
تبیتکننده برای شکلگیری جریان غزل معاصر داشته است.
اینکه شمار غزلهای معاصر باختری زیاد نیست، به این دلیل
استکه او بیشتر شعر نیمایی و سپید سروده و وارد این دو جریان شعری شده است. زبان
غزلهای معاصر باختری پخته، نخبهگرا و تصویری است و ساختار غزلها عمودی و نسبتا
روایی است. عبور از غزل سنتی به غزل معاصر در روزگار باختری خیلی سخت بود، زیرا
غزل سنتی، جریان مسلط شعری بود. اما باختری توانست از غزل سنتی فراتر رود و با
سرایش غزل، تحولی در غزل سنتی ایجاد کند.
اگرچه باختری درکل از جریان غزل معاصر به جریانهای شعر
نیمایی و سپید عبور کرد و در غزل معاصر نماند، اما غزلهایش در تحول غزل سنتی به
غزل معاصر و در شکلگیری جریان غزل معاصر، تاثیرگذار و قابل توجه است. اگر قرار
باشد که شکلگیری غزل معاصر در افغانستان بررسی شود، نمیتوان جایگاه باختری را
در شکلگیری غزل معاصر نادیده گرفت.
واصف باختری و جریان شعر سپید
جریان شعر نیمایی و شعر سپید افغانستان با نام واصف باختری
گره خورده و هر گاهیکه سخن از جریان شعر نیمایی و سپید در میان باشد، طبعا سخن از
باختری نیز است، زیرا او از ستونهای محوری و اساسی در این دو جریان شعری است و
شاعران زیادی از رویکرد باختری در این دو جریان پیروی کردهاند که این پیروی موجب
شده تا شعر نیمایی و سپید به دو جریان شعری در افغانستان تبدیل شوند.
باختری در شعر نیمایی از نخستین شاعران نیماییسرا نیست،
اما محوریترین شاعری استکه شعرهایش موجب تثبیت و شکلگیری جریان شعر نیمایی در
افغانستان میشود و به شعر نیمایی افغانستان ماهیت و ویژگی ادبیای خاص میبخشد.
باختری در شعر سپید از نخستین شاعران سپیدسرا استکه در دههی
پنجاه به سرایش شعر سپید آغاز میکند. رفعت حسینی و عبدالرازق رویین نیز در کنار
باختری از نخستین شاعران سپید سرا استند. باختری فقط آغازگر شعر سپید نیست، ادامهدهنده
و جریانساز جریان شعر سپید در افغانستان نیز است.
شعر سپید باختری از شعر نیمایی باختری چندان تفاوتی ندارد،
فقط در وزن تفاوت دارد. شعر نیمایی باختری وزن آزاد دارد، اما در شعر سپید فراتر
از وزن نیمایی میرود. در سرایش شعر سپید، زبان فرهیخته، نخبهگرا، تصویری، آهنگین
و سمبولیستیای را پیش میگیرد که در سرایش شعر نیمایی در پیش گرفته بود.
در این یادداشت قصد ورود به ویژگیهای زبانی و ادبی غزلهای
معاصر و شعرهای نیمایی و سپید باختری نداشتم، فقط میخواستم به جایگاه او در شکلگیری
جریانهای شعر معاصر افغانستان از جمله، غزل معاصر، شعر نیمایی و سپید بپردازم و
به جایگاه نخستینگی و جریانسازی او در این جریانهای شعری اشاره کنم.
افراد زیادی به مناسبت درگذشت باختری نوشتند، اما به جایگاه او در این باره چندان توجهی نشد. این یادداشت را نوشتم تا چشماندازی از جایگاه او در شکلگیری جریانهای شعر معاصر گشوده شود تا در این باره پژوهشهای بیشتری صورت بگیرد.
زیبا ، بجا و پر معنا نوشتید استاد گرامی ، یاد حضرت واصف باختری جاودان باد ، همیشه دوستدار شان میمانیم !
پاسخحذفدرود بر استاد یسنای عزیز و پر معرفت!
پاسخحذفو روان استاد واصف شاد!
روان استاد باختری معزز شاد و یاد شان گرامی باد،
پاسخحذفقلم تان نویسا باد؛ یک جهان سپاس بابت زحمات تان اسناد یسنای گرامی!
پژوهش تان قابل قدر است استاد عزیز؛یادونام استاد باختری گرامی
پاسخحذف