۱۳۹۹ شهریور ۳۱, دوشنبه

چشم‌انداز جریان‌شناسانه به غزل‌های حمیرا نکهت دستگیرزاده

حمیرا نکهت دستگیرزاده شعر آزاد نیز سروده است اما بیشترین کار شاعری‌اش غزل است. بنابراین در این نوشته به غزل‌های بانو نکهت توجه شده است. منظور از «جریان‌شناسانه» در عنوان این یادداشت این است‌که غزل‌های نکهت از نظر سنتی و معاصر به کدام جریان غزل تعلق می‌گیرد و از نظر مکتب‌های ادبی مانند سمبولیسیم، رمانتیسم و... به کدام مکتب تعلق می‌گیرد.

من تا جایی‌که غزل‌های بانو نکهت را خوانده‌ام، غزل‌های ایشان به جریان غزل سنت‌گرای معاصر تعلق می‌گیرد. جریان سنت‌گرای معاصر را از کتاب «جریان‌های شعر معاصر فارسی» نوشته‌ی «علی حسین پور چافی» استفاده کردم. هدف ملک‌الشعرای بهار از جریان سنت‌گرای معاصر این است: «تجدید نظر در طرز رویه‌ی ادبیات... احترام گذاشتن به اسلوب لغوی و طرز ادای عبارات اساتید متقدم، با مراعات سبک جدید و احتیاجات عمومی حال حاضر.» منظور جریان سنت‌گرایی معاصر این است‌که موضوع و معنا در شعر جدید باشد اما بیان فاخر و قالب‌های ادبی از جمله غزل حفظ شود. تعدادی جریان سنت‌گرای معاصر را «کلاسیک‌های جدید» می‌گویند. درکل جریان سنت‌گرای معاصر طرفدار زبان و بیان نخبه، فرهیخته و فاخر در ادبیات است. صور خیال، ترکیب‌سازی و نسبتا زبان شعر سنتی را در غزل معاصر تداوم می‌بخشند.

زبان غزل‌های بانو نکهت فاخر، متعالی و نسبتا باشکوه است‌که این شکوه به تعلق زبان و بیان غزل‌های نکهت به سنت ادبی شعر  پارسی ارتباط می‌گیرد. شبگیر پولادیان در مقاله‌ای ترکیب‌های را از شعرهای نکهت استخراج کرده است‌که این ترکیب‌ها به سنت ادبی فاخر شعر پارسی ارتباط دارد:

«یلدای صدا، فریادهای خفته، آواز نور، صدای سبز، دوشیزه‌ی ترانه، آواز رستن، زمزمه‌ی دیدار، آوای مصلوب، چراغ صدا، نوای عشق، نای دل، قافله‌ی فریاد، تلخ نفیرآلود، بهار صدا، قامت بلند ناله، روشنان هم‌صدایی، غریو سبز رویش، انجماد صدا، زلال ترانه، دشت خموش، حاجب آواز و...» این ترکیب‌ها همه فاخر و فرهیخته استند که بیانگر برداشت نخبه‌گرایانه در سرایش شعر و پردازش ادبیات می‌تواند باشد.

برای این ادعا که غزل‌های بانو نکهت به جریان سنت‌گرای معاصر تعلق دارد، یک غزل را نقل می‌کنم:

«دیوار روی باور بیگانه ساختند/ سقفی به روی خانه‌ی ویرانه ساختند/ دستان ما سپیده‌ی فردای عشق بود/ در توطیه دو تیشه به هر شانه ساختند/ فرهاد را به بازی عشقی فروختیم/ پرویز را به خیره‌سر افسانه ساختیم/ صد باغ در بهار خیال تو سبز شد/ وقتی که در صداقت تو لانه ساختند/ یک شهر در نگاه تو خورشید می‌سرود/ شب را به پای مهر تو زولانه ساختند/ آه ای صدای تلخ تبر از میان باغ / آخر ترا صمیمی این خانه ساختند/ این نردبان خون و شقاوت به دوش را/ پسوند روزگار غریبانه ساختند/ بر بام‌ها صدای اگر هست خستگی‌ست/ از خانه دام‌های پر از دانه ساختند/ ای شهر ای شهید شکسته قرارها/ از تو شکست باور پروانه ساختند/ از خشت خشت روشن دیروزهای ما/ فردای تنگ و تیره‌ی رندانه ساختند/ بی‌باک تا شراب سلامت به سر کشند/ از استخوان ما گل پیمانه ساختند».

بانو نکهت این غزل را سال 2016 سروده است. یعنی از کارهای ادبی پسین ایشان است. زبان و بیان غزل فاخر، فرهیخته و نخبه‌گرایانه است. در کلیت غزل، سنت فاخر ادبی و زبانی غزل حفظ شده است اما به اساس زبان و بیان فاخر ترکیب‌سازی و نوآوری‌هایی نیز صورت گرفته است: «دستان ما سپیده‌ی فردای عشق بود»، «یک شهر در نگاه تو خورشید می‌سرود» و... .

با استفاده از این فرصت می‌خواهم به این مورد بپردازم که غزل به عنوان یک قالب با پیشینه و محوری‌که در شعر پارسی دارد، چقدر می‌تواند مدرن شود؟ برخی‌ها مدرن‌شدن را در ادبیات به معنای از جاکندن قالب، صور خیال، بیان و کاربرد زبان می‌دانند؛ مثلا شعر نیمایی، شاملویی و... . درصورتی‌که قالب غزل حفظ شود، چگونه می‌توان از تعبیر مدرن به مفهوم شعر نیمایی، شاملویی و... برای غزل استفاده کرد؟ خیلی‌ها در این باره، نظریه پردازی کرده‌اند و غزل را به جریان نیو کلاسیک (سنت‌گرای معاصر) مدرن و حتا پسامدرن دسته‌بندی کرده‌اند.

اما نظر من این است‌که درباره‌ی غزل نمی‌توان اصطلاح «مدرن» را به کار برد؛ زیرا غزل سری به سنت و پایی به مدرن دارد. حفظ قالب، وزن و قافیه سر غزل را به سنت ادبی می‌رساند؛ اما با ایجاد نوآوری‌هایی در صور خیال، شیوه‌ی بیان و زبان غزل می‌توان گفت غزل مناسبت‌هایی با زیبایی‌شناسی مدرن ادبی برقرار کرده است. بنابراین غزل سنتی-مدرن است. یعنی در غزل بین سنت و مدرنیت آشنایی برقرار شده است.

من در مقاله‌ی «بررسی تصویرسازی در غزل‌های شریف سعیدی» که در کتاب «گشودن» چاپ شده است، در این باره مستند صحبت کرده‌ام؛ بنابراین لازم نمی‌دانم اینجا نیز آن سخنان را تکرار کنم. نه مانند دکتر رضا براهنی مخالف غزل استم و نه مانند بانو بهبانی از نظر مدرنیت خیلی خوش‌بین به غزل استم. غزل از نظر من می‌تواند غزل سنتی یا غزل سنت‌گرای معاصر (نیو کلاسیک) باشد. کاربرد اصطلاح غزل مدرن را بنابه اساسات غزل، نادرست می‌دانم. اما سطح تجدد و نوآوری در غزل‌های نیوکلاسیک تفاوت می‌کند. بنابه این تفاوت است‌که می‌توانیم سطح تحول غزل را از سنتی به معاصر تفکیک کنیم.

اگر از نظر مکتب‌های ادبی بخواهیم از غزل‌های بانو نکهت دسته‌بندی‌ای ارایه کنیم؛ غزل‌های ایشان رمانتیک است. شط آبی رهایی نخستین مجموعه‌شعر بانو نکهت است. این مجموعه‌شعر رمانتیک عاشقانه است. اما کم کم غزل‌های بانو نکهت از رمانتیک عاشقانه به رمانتیک جامعه‌گرا تحول می‌کند. غزلی‌که در این یادداشت ارایه شد، موضوع غزل جامعه و مهاجرت است اما محتوا و مناسبات فرمیک غزل رمانتیک است. اصولا غزل بنابه ژرف‌ساخت محتوایی و زیبایی‌شناسانه‌ای‌که دارد نمی‌تواند از زیبایی‌شناسی رمانتیک عاشقانه و نهایتا رمانتیک جامعه‌گرا فراتر برود.

غزل‌های بانو نکهت در این دو راستا مناسبات نسبتا نوآورانه در ترکیب‌سازی، توصیف، صور خیال، معنا و محتوا و درکل در کاربرد زبان داشته است. این نوآوری‌ها در کارنامه‌ی یک شاعر غزل‌سرا می‌تواند موفقیت در کار ادبی قلمداد شود.

نگاه رمانتیک عاشقانه‌ی بانو نکهت به عشق و انسان فردگرا نیست؛ بیشتر کلی و عمومی است. یعنی می‌توان گفت با چشم‌انداز مکتب نقد نو به عشق و انسان دیده شده است. چشم‌انداز مکتب نقد نو به عشق، انسان و... نوعی و کلی است. دید رمانتیک عاشقانه‌ی بانو نکهت نیز به عشق و انسان کلی و نوعی است. در غزل‌های رمانتیک جامعه‌گرا نیز دید شاعر عمومی و کلی است. شاعر چندان وارد توصیف جزییات زندگی و جامعه نمی‌شود، بلکه مناسبات کلی زندگی و جامعه را توصیف و بیان می‌کند. اما موضوع شعرها و پروردن معانی و محتوا (بیان) در شعرها به طور جدی به مناسبات زندگی معاصر ارتباط دارد.

از آنجایی‌که دیوان شاعر چاپ نشده است، نمی‌توان از نظر تاریخی، موضوعی و محتوایی به صورت دقیق شعرهای بانو نکهت را بررسی کرد؛ بنابراین احتمال اشتباه در ابراز نظر می‌تواند وجود داشته باشد. عجالتا این یادداشت را بنابه مروری‌که در این سال‌ها از غزل‌های بانو نکهت داشتم، نوشتم. امید دارم مدیر انتشارات «آن» به وعده‌ی خود عمل کند، دیوان بانو نکهت را چاپ کند تا بنابه دسترسی بر دیوان شاعر بتوان به دریافت درست و کلی‌ای از شعرهای بانو نکهت دست یافت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر