۱۳۹۸ بهمن ۱۹, شنبه

ناگزیری خوش‌باشی

در رباعی‌های خیام آنچه که تقریبا نیست، عشق است. پیش از خیام در شعر فارسی از عشق سخن رفته است؛ یعنی ادبیات دوره‌ی خراسانی را داریم که از عشق سخن گفته‌است. درست است‌که عشق ادبیات دوره‌ی خراسانی عشق در مفهوم طبیعی لذت و خوش‌باشی جنسی است اما سخن از عشق رفته است و معمولا شاعران لذت و خوش‌باشی جنسی را زیرنام عاشق و معشوق و عشق تلطیف کرده‌اند.
اما به رباعی‌های خیام که می‌رسیم همین تلطیف‌سازی بنام عشق از لذت و خوش‌باشی جنسی نیز وجود ندارد؛ فقط لذت و خوش‌باشی جنسی وجود دارد. در دوره‌ی خراسانی اگرچه عاشق بر معشوق سلطه دارد و معشوق به‌نوعی کنیزان شاعر است؛ با این‌هم بحث دوستداری، صدقه و قربان و عشق به دیگری در میان است. در رباعی‌های خیام دوستداری دیگری، صدقه و قربان چندان مطرح نیست. طرف باید خوشی خود را درنظر داشته‌باشد و خوش بگذراند. آنکه باید خود را خوش بگذارند و نیازمند خوشی و لذت است، مرد است. زن ابزار و محمول لذت است نه موضوع لذت. مرد موضوع لذت است:
«بر چهره‌ی گل نسیم نوروز خوش است/ در صحن چمن روی دل‌افروز خوش است/ از دی که گذشت هرچه گویی خوش نیست/ خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است». «چون لاله به نوروز قدح گیر به دست/ با لاله‌رخی اگر تو را فرصت هست/ می نوش به خرمی که این چرخ کهن/ ناگاه تو را چو خاک گرداند پست». «خیام اگر از باده مستی خوش باش/ با ماهرخی اگر نشستی خوش باش/ چون عاقبت کار جهان نیستی است/ انگار که نیستی چو هستی خوش باش». 
این‌که چرا در رباعی‌های خیام دوستداری دیگری مطرح نیست، شاید به درک تغییر و تحول لحظه به لحظه‌ و بی‌بقایی جهان ارتباط داشته‌باشد. عشق باید درکِ پایدار و ایستا و بدون تعییر از دوستی باشد، درحالی‌که زندگی و جهان امر ایستا و پایدار نیست؛ هر لحظه درحال «شدن» است. انسان محمول این شدن و تغییر است؛ پس چگونه می‌توان به دوستی و دوست‌داشته‌شدن دل بست.
بنابراین ناگزیر لذت باید برد. ممکن این لذت‌بردن غیر اخلاقی به نظر برسد اما در جهان‌بینی فلسفی رباعی‌های خیام، غیر از این‌که خودِ فرد محور لذت باشد، چاره‌‌ای وجود ندارد. چند سال پیش کتاب شوک آینده‌ی آلوین تافلر را خوانده‌بودم؛ تافلر به نقل از یک دختر پست‌مدرن گفته‌بود: لمس کن، لذت ببر، فراموش کن و بگذر. اگر سلطه‌ی مردانه در بحث لذت را در رباعی‌های خیام امری بسته به شرایط تاریخی آن دوره و تاریخی بدانیم؛ این‌که انسان خودش باید محور لذت باشد، گذشته را فراموش کند و از لحظه‌ها لذت ببرد؛ درکی نسبتا مدرن و معاصر از لذت می‌تواند باشد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر