۱۴۰۳ بهمن ۲۸, یکشنبه

اسماعیلیان از خلفای فاطمی مصر تا آقا خان چهارم (شاه کریم الحسینی)

عنوان یادداشت، این تصور را ایجاد می‌کند که نویسنده در پی ارایه و بیان تاریخ اسماعیلیان است، اما قصد یادداشت این است‌که نسبتی بین تاریخ معاصر اسماعیلیان (که آقا خان چهارم در 68 سال آن‌ها را رهبری کرد) با هزار سال پیش (که امپرتوری خلفای فاطمی شکل گرفت) برقرار نماید و این نسبت را تحلیل و بررسی کند. زیرا تصور من این است‌که دوره‌ی شکوفایی خلفای فاطمی مصر، خاستگاه منظومه‌ی فکری، فرهنگی، هنری و معماری و اقتصادی آقا خان چهارم است. شاید فکر کنید که این نسبت اغراق‌آمیز است، اما واقعیت این است اغراق‌آمیز نیست، زیرا آقا خان چهارم با شناختی‌که از دوره‌ی شکوفایی خلفای فاطمی مصر و با درکی‌که از مناسبات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جهان مدرن داشته، ارزش‌های شکوفای آن دوره را به شیوه‌های امروزی در زمانه‌ی معاصر عملی کرده است.

نخست در باره‌ی شکل‌گیری اسماعیلیه، اعتقاد اسماعیلیه و خلافت فاطمیان مصر به صورت گذرا اشاره می‌شود و در ادامه به ارتباط منظومه‌ی فکری آقا خان چهارم با دوره‌ی شکوفایی خلفای فاطمی مصر پرداخته خواهد شد.


اسماعیلیان، اعتقاد، خلافت فاطمی مصر و انشعاب 

در باره‌ی اسماعیلیان معمولا سخنان اغراق‌آمیز و غیر معقول گفته می‌شود که اساسا نادرست استند، زیرا اسماعیلیان از یک‌طرف تاریخ شکل‌گیری روشن دارند و از طرفی دیگر در دین‌داری ملتزم به عقل‌گرایی استند و باور و نگرشی ندارند که از دیگران پنهان کنند. این‌که گفته می‌شود اسماعیلیان باور و رفتارهایی دارند که نمی‌خواهند دیگران آن‌ها را بدانند؛ چنین ابراز نظرهایی، طرز دیدِ درست به اسماعیلیه نیستند، بلکه برچسپ‌های ضد اسماعیلی بر اسماعیلیان استند که از دو مبنا می‌آیند:

یکی از کتاب تاریخ جهان‌گشای جوینی و روایت‌های مذاهب اسلامی و شرقی و دیگری افسانه‌سازی‌های معاصر غربی بر اساس روایت‌های مارکوپولو است‌که روایت‌های او نیز بنابر روایت‌های ضد اسماعیلی شکل گرفته‌اند.

اسماعیلیه خاستگاه مشترک با شیعه دارد و یکی از شاخه‌های مذهبی شیعه است‌که پس از وفات جعفر صادق، شعیه‌ی دوازده امامی و شیعه‌ی اسماعیله از هم جدا شدند. شیعه‌ی دوازده امامی ادعا دارد که موسا کاظم جانشین جعفر صادق است، اما اسماعیلیه ادعا دارد که اسماعیل فرزند بزرگ جعفر صادق، جانشین او است. شکل‌گیری شیعه که بعدا به چندین شاخه‌ی مذهبی انشعاب کرده، به حادثه‌ای به نام غدیر خم در صدر اسلام ارتباط می‌گیرد. پیروان مذهب شیعه به این نظرند که محمد پیامبر اسلام، علی را جانشین خود انتصاب کرده و پس از نبوت، امامت و ولایت علی و فرزندان فاطمه شروع می‌شود.

در شیعه به صورت مشخص به فرزندان علی که از فاطمه استند اهل بیت گفته می‌شود. اهل بیت برای اسماعیلیه و همه‌ی شاخه‌های مذهبی شیعه قابل احترام است و در باور شیعه، حق امامت مسلمانان جهان را پس از وفات محمد پیامبر اسلام و امامت علی، یکی از اعضای پسر اهل بیت دارد. اعتقاد به وحدانیت خداوند، قران، پیامبری محمد و امامت علی از باورهای مشترک شاخه‌های مذهبی شیعه استند. شیعه پس از درگذشت جعفر صادق به دو شاخه شیعه‌ی اسماعیلی و شیعه‌ی دوازده امامی جدا شد.

امامان اسماعیلیه از سال (297 تا 567 ه. ق) امپراتوری قدرت‌مندی را به نام خلافت فاطمی در مصر و کشورهای منطقه تشکیل دادند که مرکز آن قاهره بود و نام قاهره نیز توسط خلیفه‌ی فاطمی و امام اسماعیلی نام‌گذاری شده است. امامان اسماعیلی از خود به عنوان خلیفه یاد می‌کردند و خلافت شان منسوب به نام فاطمه دختر پیامبر اسلام بود. خلافت فاطمی مصر در حقیقت رقیب خلافت عباسیان در جهان اسلام آن روزگار بود. خلافت فاطمیان مصر استوار بر مدارا و عقل‌گرایی بود که در خلافت فاطمی از علم، هنر، معماری، بازرگانی و آزادی‌های دینی و مذهبی حمایت می‌شد و گروه‌های دینی و مذهبی متفاوتی در قاهره و در قلمرو خلافت فاطمیان مصر زندگی می‌کردند و زندگی غیر مسلمانان در قلمرو خلافت فاطمیان محدودیتی نداشت‌که باید جزیه و... بپردازند. در قاهره و در قلمرو خلافت فاطمیان مصر از غیرِ مسلمانان در موقف‌های بلند دولتی کار می‌کردند.

خلفای فاطمی مصر، نخستین دانشگاه را در جهان اسلام ساختند که دانشگاه الازهر است و یک کتاب‌خانه به نام دارالعلم نیز ساختند. دانشگاه الازهر مانند مدرسه‌ی بغداد استوار بر درس‌های مذهبی نبود، بلکه علوم زمان و علوم مذهبی در آن‌جا تدریس می‌شد و دانشجویان از افریقا و آسیا بدون پرداخت هزینه در الازهر درس می‌خواندند. نام این دانشگاه از نام فاطمه‌ی زهرا دختر پیامبر گرفته شده که خلفای فاطمی خود را از فرزندان فاطمه‌ی زهرا می‌دانستند. خلفای فاطمی مصر تبلیغ دینی و مذهبی می‌کردند، اما اجبار در دعوت به دین اسلام یا مذهب اسماعیلی را لازم نمی‌دانستند.

خلفای فاطمی مصر، سال (487 ه.ق) دچار جنگ خانوادگی برای جانشینی شدند که این جنگ خانوادگی موجب انشعاب در اسماعیلیه شد. خلیفه‌ی فاطمی خلیفه و امام بود، بنابراین جانشین او نیز خلیفه و امام باید می‌شد. پس از مرگ المستنصر خلیفه‌ی فاطمی و امام اسماعیلیان، افضل وزیر خلیفه به جانشینی نزار فرزند بزرگ المستنصر مخالفت کرد و از جانشینی مستعلی پسر دیگری خلیفه که همسر خواهر افضل بود، حمایت نمود. بر اساس این مخالفت، نزار کشته شد. در این موقع دو شاخه‌ی اسماعیله شکل گرفت‌که اسماعیلیه‌ی مستعلی و اسماعیلیه‌ی نزاری است. اسماعیلیه‌ی مستعلی دچار چند انشعاب دیگر نیز شد. به اسماعیلیه‌ی مستعلی نمی‌پردازم.

اسماعیلیه‌ی نزاری در جهان معاصر از شاخه‌هایی پر جمعیت و محوری اسماعیلیه است. آقا خان چهارم امام اسماعیلیان نزاری جهان بود. زمانی‌که اسماعیلیه به دو شاخه‌ی نزاری و مستعلی انشعاب کرد، اسماعیلیان آسیای میانه (فرارودان/ ماورالنهر)، خراسان/افغانستان، ایران و عراق نزار را جانشین بر حق مستنصر دانستند و نزاری شدند و اسماعیلیان شام، مصر و کشورهای افریقایی از مستعلی حمایت کردند و اسماعیلیه‌ی مستعلی شدند و خلافت در اختیار مستعلی ماند. اسماعیلیان نزاری ارتباط خود را با خلافات مستعلی قطع کردند و مناسبات مذهبی و دعوت جدیدی را آغاز نمودند.

اما امامان اسماعیلی نزاری در این دوره، عملا در قدرت نبودند، بیش‌تر مخفی بودند و قدرت اسماعیلیه‌ی نزاری را فردی به نام حسن صباح از قلعه‌ی الموت در درون امپراتوری سلجوقی، رهبری می‌کرد. حسن صباح از شیعه‌های دوازده امامی بود که اسماعیلیه شده بود. حسن صباح و اسماعیلیان نزاری چندین دشمن داشتند. خلافت فاطمی مستعلی، خلافت عباسی و به‌ویژه سلجوقیان دشمن شان بودند. اسماعیلیان نزاری در چنین شرایط سختی، روش تقیه را پیش گرفتند و هویت مذهبی خود را افشا نمی‌کردند. حسن صباح رهبری اسماعیلیه را از قلعه‌های (دژهای) مستحکم رهبری می‌کرد که مرکز آن‌ها قلعه‌ی الموت بود. از آن‌جایی‌که اسماعیلیان نزاری در خطر نسل‌کشی قرار داشتند، حسن صباح رویکرد دفاع و حملات سازمان‌دهی شده بر مقامات سلجوقی را راه‌اندازی کرد و در حملات سازمان‌دهی شده بر مقامات سلجوقی توانست امپراتوری سلجوقی را درگیر کند و سلجوقیان قلعه‌های اسماعیلی را تصرف نتوانستند.

رهبری حسن صباح و جانشینان او تا آمدن مغول ادامه داشت، اما با آمدن مغول پایان یافت. بنابراین اسماعیلیه‌ی نزاری از مناسبات قدرت خارج شد. امامان اسماعیلی نزاری در ایران زندگی می‌کردند و با مریدان اسماعیلی خود از طریق نماینده‌های مذهبی شان ارتباط داشتند. خانواده‌هایی را به عنوان نماینده‌ی خود در محل‌های اسماعیلیه‌نشین به نام مکی و... معرفی می‌کردند و پیام‌های امام و نذورات پیروان از طریق آن‌ها با امام اسماعیلی نزاری رد و بدل می‌شد. اسماعیلیان در این دوره معمولا از نظر مذهبی، اجتماعی و فرهنگی شرایط سختی داشتند و بیش‌تر از طرف پیروان مذاهب اهل سنت و نسبتا شیعه‌ی دوازده امامی مورد تعصب و ستم قرار می‌گرفتند. بنابراین تقیه و زندگی نسبتا مخفیانه و زیر زمینی را پیش گرفته بودند.


کشته شدن شاه خلیل‌الله امام چهل و پنجم اسماعیلی و شکل‌گیری سلسلسه‌ی آقا خان‌ها  

در ایرانِ دوره‌ی کریم خان زند نسبتا به امام اسماعیلی و اسماعیلیه در ایران توجه شد و امام اسماعیلی در استان کرمان به موقف دولتی دست یافت. اما شاه خلیل‌الله امام چهل و پنجم اسماعیلیه‌ی نزاری در دوره‌ی قاجار در استان یزد کشته شد. شاه خلیل‌الله بنابر موقعیت جغرافیایی خوبِ یزد که مریدانش از هر کجای ایران، به‌ویژه از هند می‌توانستند آن‌جا به دیدار امام بیایند، در یزد ساکن شده بود.

چند اسماعیلی در آن زمان می‌خواستند در بازار خرید کنند و با فروشنده بگومگو می‌کنند، فروشنده در شهر صدا می‌کند که این‌ها اسماعیلی و کافر اند و جمع شوید و بزنید شان. در این موقع یک آخوند پیدا می‌شود و حکم قتل آن‌ها را صادر می‌کند و اهل بازار را بر آن‌ها می‌شوراند. افراد اسماعیلی فرار می‌کنند و به خانه‌ی شاه خلیل‌الله امام اسماعیلی پناه می‌برند. مهاجمان آن‌ها را دنبال می‌کنند و بر خانه‌ی امام اسماعیلیان حمله‌ور می‌شوند و امام اسماعیلیان را می‌کُشند. همسر شاه خلیل‌الله پیگیر قتل امام اسماعیلیان می‌شود و فتح‌علی شاه قاجار حادثه را بررسی می‌کند، آخوند را نسبتا جزا می‌دهد و از خانواده‌ی امام اسماعیلیان دل‌جویی می‌کند و حسن‌علی شاه امام چهل ششم اسماعیلیان را به دامادی خود می‌پذیرد و لقب «آقا خان» را نیز به حسن‌علی شاه می‌دهد و او را استان‌دار (والی) کرمان مقرر می‌کند.

آقا خان لقبی است‌که نشان‌دهنده‌ی خویشاوندی خانواده‌ی امامت اسماعیلی با شاه قاجار و عضویت امامت اسماعیلی در خانواده‌ی سلطنتی قاجار ایران است. امامان اسماعیلی لقب آقا خان را حفظ می‌کنند و حسن‌علی شاه امام چهل ششم و آقا خان اول می‌شود و اکنون شاه رحیم الحسینی آقا خان پنجم و امام پنجاهم اسماعیلیان نزاری است. سلسله‌ی آقا خان‌ها در امامت اسماعیلی پس از خلفای فاطمی و رهبری حسن صباح و جانشین‌هایش، مرحله‌ای جدید در تاریخ اسماعیلیه، به‌ویژه اسماعیلیان نزاری جهان است.

آقا خان اول پس از دو سال ولایت در کرمان ایران با شاه قاجار درگیر شد و این درگیری موجب می‌شود که ایران را ترک کند و به هند برود و فرزندش آقا علی شاه آقا خان دوم نیز در هند بود. سلطان محمد شاه آقا خان سوم و چهل و هشتم امام اسماعیلیان نزاری جهان توانست خانواده‌ی آقا خان‌ها و امامت اسماعیلی و اسماعیلیان را وارد مناسبات نسبتا گسترده‌ی جهانی بسازد و برای مدتی رییس جامعه‌ی ملل شود.

شکوفایی امامت اسماعیلی در دوره‌ی آقا خان‌ها از امامت سلطان محمد شاه امام چهل و هشتم اسماعیلیان آغاز می‌شود، زیرا او مدیریت اسماعیلیه را از شیوه‌ی سنتی پیر و مریدی تغییر می‌دهد و با راهکارهایی نسبتا مدرن می‌خواهد اسماعیلیان جهان را مدیریت. در شیوه‌ی مدیریت سنتی، ارتباط امام و پیروانش استوار بر زیارت امام و تقدیم نذرهای پیروان به امام بود. اما آقا خان سوم بنابر درکی‌که از تغییر و تحول جهان داشت، ارتباط امام و پیروانش را فراتر از زیارت و تقدیم نذرها وارد مناسبات اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و اقتصادی کرد که فقط پیروان با تقدیم نذرها در هزینه‌ی زندگی امام نقش نداشته باشد، بلکه این نقش باید دو طرفه باشد و امام بیش‌ترین نقش را در بهبود و کیفیت زندگی مادی و معنوی پیروانش (اسماعیلیان) داشته باشد. این کار بدون نهادسازی و فعالیت اقتصادی، ممکن نبود. آقا خان سوم که فرد جهان‌دیده‌ای بود و تحولات جهان از جمله غرب را زیر نظر داشت به این نتیجه رسیده بود که زندگی متعالی، معنوی و عزت‌مند بدون داشتن آموزش مدرن و مذهبی و بهبود کیفیت زندگی مادی، ممکن نیست. ارتباط خانواده‌ی امامت اسماعیلی با اروپا در دوره‌ی آقا خان سوم بیش‌تر شد و خانواده‌ی امام اسماعیلیان از هند به اروپا رفت و ساکن و شهروند کشورهای اروپایی شد.   


شاه کریم الحسینی آقا خان چهارم، چهل و نهم امام اسماعیلیان و شاهی بدون سرزمین

شاه کریم الحسینی آقا خان چهارم، امامت اسماعیلیان نزاری جهان را در بیست سالگی و با فرصتی‌که آقا خان سوم فراهم کرده بود، آغاز کرد. سلطان محمد شاه آقا خان سوم، این‌که چرا از بین فرزندان و بردارانش، نوه‌ی بیست ساله‌اش را به امامت برگزیده بود، در وصیت‌نامه‌اش بیان می‌کند که با درنظرداشت تغییرات و تحولات گسترده‌ی جهان به نفع جماعت اسماعیلی دانسته است، یک مرد جوان که در عصر نوین بالیده و رشد یافته، جانشین او شود و اسماعیلیان نزاری جهان را با چشم‌اندازی نوین رهبری کند.

آقا خان سوم تجربه‌ای‌که از فعالیت مذهبی در هند داشت و مناسبات فرهنگی و اجتماعی اروپا را نیز دیده بود و درک می‌کرد، بنابراین مسیر فعالیت مذهبی اسماعیلیه را طوری ترسیم کرد که همسو با مدارای مذهبی مناسبات اجتماعی و فرهنگی جهان مدرن باشد. آقا خان سوم در آغاز قرن بیستم با پیامی به پیروانش در سراسر جهان می‌گوید، اگر شما دو فرزند دارید که یکی دختر و دیگری پسر است، اما توانایی مالی برای تحصیل یکی از فرزندان خود را دارید، شما مکلف به تحصیل دختر خود استید. این پیام در آن زمان در جهان اسلام، خیلی پیشروانه بوده است، زیرا خیلی از پیروان مذاهب دیگر اسلامی در آن زمان دچار این تصور بودند که آموزش مدرن موجب رونق کفر و شرک در جامعه‌های اسلامی می‌شود.

شاه کریم الحسینی آقا خان چهارم و چهل و نهم امام اسماعیلیان نزاری جهان بر اساس فرصت‌هایی‌که توسط سلطان محمد شاه آقا خان سوم ایجاد شده بود به رهبری و مدیریت جماعت‌های اسماعیلی نزاری در سراسر جهان آغاز کرد. آقا خان چهارم متوجه شده بود، در صورتی می‌تواند فرصت‌هایی ایجاد شده توسط آقا خان سوم را گسترش بدهد که نهادسازی کند. بنابراین آقا خان چهارم دست به نهادسازی زد و با نهادهایی‌که ایجاد کرد توانست هماهنگی‌ای بین مدرنیته، مذهب، فعالیت اقتصادی و ثروت و زندگی مادی و معنوی به وجود آورد که نتیجه‌ی این هماهنگی به «بهبود کیفیت زندگی» می‌انجامید. آقا خان چهارم رسالت امامت خود را بهبود کیفیت زندگی جامعه‌های اسماعیلی و سایر جامعه‌های بشری می‌دانست. این‌که رسانه‌های غربی و شرقی و افراد می‌نویسند و می‌گویند آقا خان چهارم فعالیت‌های خیریه و بشر دوستانه انجام می‌داد و شغل‌آفرین بود؛ این نظر رسانه‌ها و افراد در باره‌ی آقا خان چهارم است. اما آقا خان چهارم در باره‌ی فعالیت‌هایش به این نظر نبود که فعالیت خیریه و بشردوستانه و شغل‌آفرینی می‌کند، بلکه به این تاکید می‌کرد که فعالیت‌های او بخشی جدایی ناپذیرِ رسالت امامتش برای بهبود کیفیت زندگی است.

آقا خان چهارم با نهادسازی گسترده، فراتر از تصوری‌که مردم از رهبران مذهبی دارند، به یک رهبر و شخصیت تاثیرگذار در سطح جهان تبدیل شد و از آقا خان چهارم به عنوان شاهی بدون سرزمین یاد شد. چرا و چگونه او یک شاه بدون سرزمین بود؟ درست است‌که جغرافیای سیاسی مشخصی را به عنوان کشور نداشت و نمی‌خواست داشته باشد، اما فعالیت‌های فراسرزمینی داشت و تاثیرگذاریش نیز فراسرزمینی بود که رییس‌جمهورهای جهان از جان اف کندی رییس‌جمهور آمریکا و گورباچف رییس‌جمهور شوروی تا ملکه‌ی انگلیستان با تشریفات یک شاه یا رییس‌جمهور از آقا خان چهارم استقبال می‌کردند. این تاثیرگذاری را آقا خان چهارم چگونه به دست آورده بود که رییس‌جمهورها و شاهانی مانند ملکه‌ی انگلیستان از او مانند یک رییس‌جهمور و شاه استقبال می‌کردند؟

پاسخ نسبتا مشخص است، زیرا آقا خان چهارم این جایگاه و تاثیرگذاری را بر اساس نهادسازی به دست آورده بود که ایده‌ای پشتِ این نهادسازی وجود داشت. آقا خان چهارم فراتر از نهادهای دانشگاهی، بهداشتی، پژوهشی و... دو نهاد کلان ساخت که شبکه‌ی توسعه‌ی آقا خان و دیوان امامت بود. دیوان امامت در سال 2018 در لیسبونِ پرتغال بنابر موافقت دولت آن کشور ایجاد شد. امامت و دیوان امامت از هم تفاوت می‌کند. اسماعیلیان باور دارند که امامت بعد از نبوت با امامت علی آغاز شد، اما دیوان امامت یک نهاد است‌که امام توسط این نهاد برنامه‌ریزی‌ها و تصمیم‌هایش را اجرایی می‌کند.

ایده‌ای که پشتوانه‌ی دیوان امامت است، از کجا می‌آید؟ به نظر من این ایده از خلافات فاطمیان مصر، به‌ویژه از دوره‌ی شکوفایی این خلافت می‌آید. آقا خان چهارم بنابر منظومه‌ی فکریی‌که از ارزش‌های فرهنگی، هنری و اجتماعی دوره‌ی شکوفایی خلافت فاطمیان داشت، در حقیقت ارزش‌های آن دوره را با سازگاری روزگار معاصر در زمانه‌ی ما عملی کرد. بنابراین شاه کریم الحسینی آقا خان چهارم خلیفه و امام در جهان معاصر بود. خلافت او در حقیقت با دیوان امامت جنبه‌ی اجرایی و عملی پیدا کرد. زیرا دیوان امامت اعتبار و جایگاه دیپلوماتیک در جهان دارد که امام در راس دیوان امامت است و وزیران و مشاوران در دیوان امامت دارد و از طریق دیوان با شماری از کشورهای جهان روابط دیپلوماتیک برقرار می‌نماید و به کشورها سفیر معرفی می‌کند و کشورها نیز می‌توانند به دیوان امامت سفیر بفرستند. دیوان امامت در اکثر کشورهای اسماعیلیه‌نشین و شماری از کشورهایی‌که اسماعیلی ندارد، سفیر دارد و کشور پرتغال و کانادا به دیوان امامت سفیر فرستاده‌اند.

دیوان امامت در حقیقت تداوم خلافت فاطمیان مصر در جهان معاصر بنابر شرایط فعلی اسماعیلیان است‌که نیاز به سرزمین مشخصی ندارند، اما تاثیرگذاری یک دولت و خلافت را می‌تواند داشته باشد. خلافت فاطمیان مصر در روزگار و زمانه‌ی خود استوار بر مدارای مذهبی و فرهنگی بود و از ارزش‌های هنری، معماری، علمی و اجتماعی حمایت می‌کرد. دیوان خلافت آقا خان چهارم نیز در پی تداوم ارزش‌های دوره‌ی خلافت فاطمیان مصر بنابر تحولات فرهنگی و اجتماعی جهان معاصر است. یعنی آن ارزش‌ها را می‌خواهد همسو با تحولات فرهنگی و اجتماعی جهان بسازد و ارزش‌های جهان معاصر از جمله محیط زیست، بهداشت، موسیقی و... را بر آن ارزش‌ها بیفزاید.

سوال پیش می‌آید این دولت یا خلافت آقا خان چهارم بنابر گستردگی اسماعیلیان در کشورهای جهان و با داشتن دولت-ملت‌های مختلف چگونه عمل می‌کند؟ اسماعیلیان وفادار و متعهد به دولت-ملت سیاسی خود است یا به امامت و دیوان امامت اسماعیلی؟

آقا خان چهارم رهبری خود را بر اسماعیلیان نزاری جهان در کشورهای مختلف جهان بر اساس قانون اساسی اسماعیلیه و بر اساس عقل‌گرایی، عملی می‌کرد. عقل‌گرایی اسماعیلی در امامت آقا خان چهارم، عقل‌گرایی خاص فلسفی نیست، بلکه عقل‌گرایی است‌که بنابر تحولات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جهان عمل می‌کند و استوار بر پراکماتیک و عمل‌گرایی است. این عقل‌گرایی وابسته بر یک فلسفه‌ی خاص نیست، این عقل‌گرایی چنین رفتار می‌کند که بنابر مناسبات اجتماعی و فرهنگی روزگار معاصر و بنابر اقتضاها و شرایط زمان، چگونه رفتار و گفتار و اقدامی می‌تواند عقلانی باشد که کم‌ترین آسیب و بیش‌ترین منفعت را به جامعه برساند.

بنابراین آقا خان چهارم هویت ملی و سیاسی اسماعیلیان در کشورهای مختلف جهان را به رسمیت می‌شناخت و جماعت‌های اسماعیلی در کشورهای مختلف باید به هویت ملی و دولت-ملت خود وفادار و متعهد می‌ماندند و جماعت‌های اسماعیلی از نظر داشتن دولت-ملت‌های متفاوت، دارای فرهنگ‌های متفاوت بودند و بایستی طبق تفاوت فرهنگ ملی و شرایط سیاسی و اجتماعی کشور شان رفتار می‌کردند و امام اسماعیلی معمولا برای همه‌ی جماعت‌های اسماعیلی در سراسر جهان، فرمان‌های یک‌سان صادر نمی‌کرد، بلکه استثناهای اجتماعی و سیاسی را درنظر می‌گرفت و برای هر جماعتی، طبق شرایط کشور و دولت-ملت سیاسی شان فرمان صادر می‌کرد. بر این اساس بیعت به امام اسماعیلی موجب نقض تعهد افراد اسماعیلی به دولت-ملت و هویت ملی شان نمی‌شد.

این‌که دکتر لطیف پدرام و شماری در این سال‌ها خواسته یا ناخواسته دچار این شایعه‌پراکنی شدند که آقا خان چهارم در پی یک جغرافیای سیاسی در موقعیتی بین کشور پاکستان، تاجیکستان، افغانستان و... است، از اساس اشتباه است و خلاف قانون اساسی اسماعیلیه و احترام دیوان امامت اسماعیلی به دولت‌ها است.  

بیعت افراد اسماعیلی از ملت‌های مختلف به امام اسماعیلی موجب تعهد سیاسی نمی‌شود که دچار تناقض با تابعیت سیاسی و شهروندی شان شود. بیعت افراد اسماعیلی به امام اسماعیلیان بیعت معنوی و مذهبی است‌که امام را به عنوان رهبر مذهبی و معنوی خود قبول می‌کنند و امام طبق فرمان‌ها و هدایاتش در بهبود کیفیت زندگی و زندگی اخلاقی و متعالی به پیروانش کمک می‌کند.  

اسماعیلیان در کشورهای خود می‌توانند طبق حقوق سیاسی و شهروندی شان در دولت کار کنند، فعالیت سیاسی و اجتماعی داشته باشند، اما فعالیت سیاسی شان نباید زیر نام مذهب اسماعیلی صورت بگیرد، زیرا اگر فعالیت سیاسی آن‌ها زیر نام مذهب اسماعیلی صورت بگیرد، در این صورت بی‌طرفی امامت اسماعیلی و قانون اساسی اسماعیلیه در امور دولت‌ها نقض می‌شود و به نوعی از طریق مذهب اسماعیلیه در امور دولت‌ها می‌تواند مداخله صورت بگیرد. بنابراین بین بیعت به امام اسماعیلی و تابعیت سیاسی اسماعیلیان کاملا تفکیک وجود دارد.

من در این یادداشت تلاش کردم که احساسات مذهبی خود را وارد دیدگاه و تحلیلی‌که ارایه شد، نسازم و واقع‌گرایانه در باره‌ی اسماعیلیان و آقا خان چهارم بپردازم. زیرا پس از درگذشت آقا خان چهارم متوجه شدم که روایت‌های متفاوتی از اسماعیلیه و آقا خان چهارم ارایه شدند. بنابراین خواستم تحلیل و روایتی از اسماعیلیان و آقا خان چهارم ارایه کنم که به نظرم می‌تواند تحلیل و روایتی نسبتا نزدیک به واقعیت اسماعیلیان و آقا خان چهارم در زمانه‌ی کنونی باشد.

در دو یادداشت دیگر می‌خواهم نخست به این بپردازم که مقامات و کارمندان بلندرتبه‌ی دفاتر امامتی (کنسل‌ها) در افغانستان چگونه فرصت‌ها را هدر دادند و فساد کردند و هدف امام که بهبود کیفیت زندگی جماعت اسماعیلی بود در افغانستان تحقق نیافت و در یادداشت دوم موضوع فرصت‌ها و چالش‌هایی فرا راه آقا خان پنجم را به بررسی بگیرم.