۱۳۹۹ خرداد ۱۴, چهارشنبه

نمی‌توانم نفس بکشم (جورج فلوید)

اگر در باره‌ی جورج فلوید بنویسم، حتما تعدادی می‌گویند، برای این‌همه مشکل کشور نمی‌نویسد به جورج فلوید می‌نویسد. کسانی‌که این سخن را می‌گویند درست است. اما عرض این است‌که آرامی و ناآرامی کشور ما نیز در واقع به حاشیه‌های آرامی و ناآرامی آمریکا ارتباط می‌گیرد. آمریکا کشوری است‌که دموکراسی، حقوق بشر و بازار آزاد در جهان صادر می‌کند. حضور خود را در جهان توسعه‌‌ی دموکراسی، حقوق بشر و بازار آزاد می‌داند. یعنی آمریکا برای پیاده کردن سه ارزش جهان‌شمول لیبرالیسم که دموکراسی، حقوق بشر و بازار آزاد است، می‌جنگد اما جورج فلوید یک مرد سیاه‌پوست زیر زانو یک پولیس سپیدپوست جان می‌بازد. جان‌باختنی‌که انگار به حقوق‌ بشر در آمریکا ارتباط ندارد؛ زیرا یک سیاه‌پوست جان می‌بازد!
پولیس سپید‌پوست چهره‌ی نمادین و ناخوداگاه حکومت آمریکا و سرمایه‌داری است. در این رفتار پولیس حکومت آمریکا با یک شهروند سیاه‌پوست، دو جنبه‌ی ناخودآگاه این حکومت تبارز می‌کند: جنبه‌ی نژادپرستی و جنبه‌ی سرمایه‌داری. جنبه‌ی نژادپرستی این‌که مرگ انسان سیاه‌پوست کم هزینه است. جنبه‌ی سرمایه‌داری این‌که سیاه‌پوستان از بخش‌های اجتماعی فرودست آمریکا استند؛ بازهم مرگ و زندگی شان از نظر پیامد اقتصادی کم‌هزینه است.
پولیس سپیدپوست آمریکا با پیش‌فرض نژادپرستانه و سرمایه‌داری این سیاه‌پوست را کشت. اگر جورج فلوید یک سپیدپوست می‌بود احتمال داشت پولیس آمریکا این‌گونه بر گلویش زانو نمی‌زد تا او زیر زانویش بمیرد، زیرا پیش‌فرض پولیس پیامد مرگ او را پیش‌بینی می‌کرد.
آمریکا دو خودآگاه دارد: خودآگاه نژادپرستانه و سرمایه‌پرستی بی‌رویه و خودآگاه حقوق‌بشر باور و دموکراسی‌باور. خودآگاه نژادپرستانه‌ی آمریکا پس از مبارزات لوترکینگ به‌نوعی از نظر سیاسی و فرهنگی (در مناسبات روبنایی) پس زده شده است و به ناخودآگاه تبدیل شده است. بنابراین حکومت آمریکا حقوق‌بشر باوری و دموکراسی‌باوری را خودآگاه خود نشان می‌دهد.
اما ترامپ که نماینده‌ی نژادپرستی و سرمایه‌داری در آمریکا است، معمولا نمی‌تواند ناخودآگاه نژادپرستانه‌ی خود را کتمان کند. بار بار به‌طور آگاهانه یا ناخودآگاهانه، گفتار و رفتار نژادپرستانه از خود نشان می‌دهد که در مرگ جورج فلوید و در اعتراض به مرگ او نیز رفتار و گفتار نژادپرستانه نشان داد.
مرگ جورج فلوید پس از مرگ لوترکینگ می‌تواند مرحله‌ی دیگری از مبارزات علیهِ نژادپرستی و سرمایه‌داری را در آمریکا شکل بدهد. مرگ جورج فلوید در حکومت ترامپ نمی‌تواند اتفاق ساده‌ای باشد، زیرا پس از رویکار آمدن ترامپ نژادپرستی و برتری نژاد سپید تشدید شده است، اکثر نژادپرستان آمریکا طرفداران ترامپ استند، ترامپ نیز نسبت به رفتار و گفتار این طرفداران خود بی‌علاقه نیست، حتا می‌خواهد قهرمان طرفداران نژادپرست خود باشد. بنابه این رویکرد سیاسی ترامپ، جریان‌های نژادپرست و جریان‌های علیهِ نژادپرستی رو در رو قرار گرفته‌اند.
ترامپ نماینده‌ی جریان‌های نژادپرست است. نهادهای مدنی، فرهنگی و بخش‌های بزرگی از جامعه‌ی آمریکا نماینده‌ی جریان‌های علیهِ نژادپرستی استند. این اعتراض‌ها در مناسبات فرهنگی و اجتماعی از نظر نژادپرستی و در مناسبات اقتصادی از نظر سرمایه‌داری بی‌تاثیر نخواهد بود. آمریکا در اکثر کشورهای جهان حضور سنگین نظامی دارد اما میلیون‌ها آمریکایی بیمه‌ی تندرستی و خدمات سوشیال کشورهای اروپایی را ندارد.
اگر دقت کنیم در افغانستان نیز مرگ هر قوم بنابه پیش‌فرص‌های تباری هزینه‌ی مشخص دارد. پیش‌فرض در افغانستان این است‌که مرگ و زندگی مردم هزاره کم‌هزینه است. بنابراین معمولا از حمله بر هزاره‌ها در جوسازی فضای سیاسی استفاده‌ی تاکتیکی صورت می‌گیرد. بنابراین بهتر است به‌عنوان حاشیه‌های جنگ‌ها و سیاست‌های آمریکا متوجهِ وضعیت سیاسی جامعه‌ی خود باشیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر