۱۴۰۰ دی ۲۳, پنجشنبه

نسبت فرد و جهان

نسبت گشودگی و ناگشودگی ما با جهان بنابه وسعت پیش‌فرض و پیش‌داوری‌های ما است. همه‌ی ما ناگزیر به پیش‌فرض داشتن ایم، زیرا بی‌پیش‌فرض نمی‌توان جهان را فهم کرد و با جهان و چیزها و روی‌دادها برخورد تاویل‌گرانه داشت.

نخستین پیش‌فرض یک گروه انسانی، زبان این گروه است. زبان پیش‌فرض و بیناذهن مشترک یک گروه انسانی است‌که با این پیش‌فرض و بیناذهن مشترک، یک‌دیگر، چیزها و جهان را فهم می‌کند.

فرد همین‌که به جهان می‌آید به ساحتی از پیش‌فرض‌های اطرافیان خود پرتاب می‌شود. این ساحت پیش‌فرض‌ها درکل ساحت زبان است.

 زبان بنابه برداشت نیچه، تنها مدلول و مصداق‌ها را نه بلکه تاویل از چیزها را نیز بر فرد تحمیل می‌کند. بنابراین فرد بی‌آن‌که بداند، در زندان تاویل زبان به سر می برد. زیرا آن‌چه را او فهم خود می‌داند، تجربه و دانایی فردی خودش از چیزها و جهان و زبان نیست، بلکه تاویل زبان است‌که در او کانونی و نهادینه شده است.

پرسش این‌جاست، پس ما همه زندانی پیش‌فرض‌های خویش‌ایم و جهانی را که ما فهم می‌کنیم نتیجه‌ی تاویل پیش‌فرض‌های ما از جهان است؟

چندان نادرست نیست، اگر بگوییم آرای چنین است. اما انسان می‌تواند نسبت به پیش‌فرض‌های خود شک کند و آگاه شود. بنابه این آگاهی، از پیش‌فرض‌هایش شالوده‌شکنی کند. با این شالوده‌شکنی می‌تواند نسبتش را با جهان گشوده‌تر کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر