۱۴۰۱ اردیبهشت ۳۱, شنبه

فدرالیسم به رفع ستم ملی می‌انجامد (در گفت وگو با مجله‌ی ایران بزرگ)

فدرالیسم در محتوا به معنی متحد شدن است. واحدها سیاسی مجزا از طریق فدرالیسم تشکیل یک کشور متحد را می‌دهند، موافقت شما با فدرالیسم برای افغانستان آیا عکس این فرایند را در نظر ندارد؟

فدرالیسم مشخصا به معنای این نیست واحدهای مجزا و مستقل که متعلق به یک کشور نبوده با هم واحد شوند. فدرالیسم به این معنا است‌که در یک کشور واحد اداره‌های فدرال شکل می‌گیرند که والی فدرال و مقامات فدرال از طریق رای همان فدرال انتخاب می‌شوند و اداره‌ی فدرال می‌تواند قوانین داخلی خود را داشته باشد که با فدرال دیگر متفاوت باشد. بنابراین حکومت‌داری فدرال به معنای حمایت از کثرت‌گرایی فرهنگی و... با حفظ وحدت سیاسی یک کشور است. افغانستان یک کشور چند فرهنگی است. از این نظر فدرال موجب وحدت در کثرت این چند فرهنگی در کشور می‌شود، وحدت سیاسی مستحکم می‌شود و نطام سیاسی در کشور به ثبات می‌رسد.

فدرالیسم مدنظر شما، آیا قومی است؟ یعنی مرزهای آن با اقوام و ملیت‌ها هم پوشانی دارد یا صرفا نوعی تمرکززدایی قدرت از کابل است؟

درباره‌ی این‌که فدرال قومی، زبانی و... باشد، باید بررسی همه‌جانبه صورت گیرد. فکر می‌کنم تاکید به این‌که فدرال قومی و... باشد، پیش از وقت است. فعلا منظور از فدرال، تمرکززدایی از قدرت قومی سران قوم پشتون است. به کار بردن قدرت کابل به نظرم درست نیست، زیرا ما هیچ‌گاه قدرت ریاستی‌ای‌که قومی نباشد، نداشته‌ایم. معضل و مشکل ما قدرت قومی فقط در کابل نه، در سراسر کشور است. توجه داشته باشید بامیان و دایکندی دو ولایتی با اکثریت هزاره‌نشین و شیعه‌نشین استند اما در این دو ولایت دو پشتون ولایت می‌کنند و استاندار استند. از مردم هزاره و شیعه در هیچ‌کجای کشور سمت استانداری ندارد. معضل این است‌که یک قوم بر همه با نگاهی از بالا به پایین حاکمیت می‌کنند، مردم بومی ولایت‌های هزاره‌نشین، تاجیک‌نشین و اوزبیک‌نشین را برده و اسیر خود فکر می‌کنند و در پی تعمیم و تقویت سلطه و انحصار قومی خود هستند.

سازوکار عملی که از طریق فدرالیسم مدنظر شما بشود چنان سیطره‌ی قومی را در هم شکست چیست؟

معلوم است منظور نخست فدرال تمرکززدایی است. بنابراین هرگونه فدرالی‌که تحقق پیدا کند، تمرکززدایی در مرحله‌ی نخست اتفاق می‌افتد و در هر فدرال انتخابات برگزار می‌شود و مردم استاندار، اعضای شورای شهر و فرمان‌دار شهرستان‌های خود را انتخاب می‌کند. در این صورت مشکل و معضل سلطه‌گری قوم پشتون در افغانستان پایان می‌یابد، کشور وارد مناسبات حکومت‌داری فدرال می‌شود و به نظامی با ثبات سیاسی کثرت‌گرای فرهنگی و اجتماعی دست پیدا می‌کند. تحقق فدرال هدف و راه‌کار است. زیرا با تحقق فدرال سیطره‌ی قومی که در افغانستان به معضل ملی تبدیل شده است، پایان می‌یابد.

نسبت به شرایط حال که قدرت در دست فرقه‌ی طالبان است، چه اراده‌ای می‌تواند دست به چنین عدم تمرکزی بزند؟

طالبان نمونه‌ای آرمانی حکومت قومی قوم پشتون در افغانستان است. زبان فارسی را از ادرات حکومتی حذف کردند. جشن نوروز را از تقویم حذف کردند و... طبعا طالبان مخالف فدرال و تمرکززدایی از حکومت قومی است. اما اقوام تاجیک، اوزبیک و هزاره حکومت فدرال می‌خواهند. بنابراین حکومت فدرال در افغانستان طرف‌دار دارد. در این صورت اراده‌ی بین‌المللی مهم است‌که برای حل معضل سیاسی افغانستان از حکومت‌داری فدرال حمایت کند. اگر حکومت‌داری فدرال روی‌کار نیاید جنگ توقف نمی‌کند، حکومت طالبان نیز مانند حکومت‌های پیشین دچار شکست می‌شود و بی‌ثباتی ادامه پیدا می‌کند. بنابراین اراده‌ای اگر در کار باشد یا نباشد تاکید من به عنوان کسی‌که بیست سال است عملا پی‌گیر مناسبات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و قومی افغانستان استم و تاریخ گذشته‌ی افغانستان را مطالعه کرده‌ام، نظرم این است، حکومت‌داری متمرکز در افغانستان دچار دور باطل بی‌ثباتی و فروپاشی می‌شود. درصورتی‌که اراده‌ای برای رفع معضل ملی و ستم ملی وجود داشته باشد، آن‌چه این معضل ملی و ستم ملی را رفع می‌کند، فدرال و غیرمتمرکزسازی حکومت‌داری در افغانستان است.

گپ شما به این معنی است که هیچ راهکار عملی برای چنین عدم تمرکزی وجود ندارد، مگر حضور دوباره‌ی نیروهای بین‌المللی که این بار به جای حکومت متمرکز هوادار عدم تمرکز باشند؟

آن‌چه را که شما می‌گویید من نگفته‌ام، تعبیر شما است. باید تاکید کنم حکومت‌داری فدرال نیازی به راهکار ندارد. برای این‌که نمونه‌هایی از حکومت فدرال در جهان تطبیق می‌شود. بنابراین عملا شیوه‌ها و راهکارهای حکومت فدرال وجود دارد. ما قرار نیست حکومت فدرالی با راهکار و شیوه‌های جدید روی‌کار بیاوریم. در صورت توافق، یک نمونه‌ی حکومت فدرال را که نمونه‌ی هند، پاکستان، آلمان و... باشد، تطبیق می‌کنیم. همسایه‌ی ما پاکستان حکومت فدرال دارد. حکومت فدرال پاکستان برای رفع معضل قومی در پاکستان به وجود آمد. قوم پشتون و پنجاب در پاکستان در جنگ بودند. این جنگ به اندازه‌ای پیش رفت که امکان تجزیه‌ی پاکستان را فراهم کرده بود. بنابراین پاکستان فدرال شد. پشتون‌ها و پنجابی‌های پاکستان به ایالت‌های خود دست یافتند، جنگ تمام شد. حکومت‌داری فدرال نیاز به راهکار ندارد. نیاز به اراده‌ی ملی و بین‌المللی دارد. اراده‌ی ملی بین اقوام تاجیک، اوزبیک، هزاره و حتا بین بخشی از مردم پشتون وجود دارد. منظور از اراده‌ی بین‌المللی این است‌که کشورهای جهان و تاثیرگذار در امور افغانستان نیز برای تشکیل یک حکومت فدرال در افغانستان تاکید کنند و از طرف‌های نزاع در افغانستان بخواهند که رفع معضل افغانستان در حکومت‌داری فدرال ممکن است. اتحادیه‌ی اروپا و آمریکا به این اشاره کرده‌اند که حکومت‌داری در افغانستان فدرال شود، اما نیاز به اجماع بین‌المللی بیش‌تر از جمله به تاکید و توافق چین، روسیه، ایران، هند و پاکستان است.

نمونه‌های موفقی چون آلمان یا امریکا قبلا کشور نبوده اند بلکه این کشورها از فدرال شدن (گردهم‌آمدن) ایالات مجزا به هم پدید آمده اند. منتها افغانستان فعلا در عرف بین‌الملل کشور است. و فرآیند فدرالیسم معکوس با مثالی که فرمودید جریان خواهد یافت؟

آن‌چه را که شما می‌فرمایید آلمان و... کشور نبوده درست نیست، کشور بوده‌اند، شیوه‌ی حکومت‌داری خود را تغییر داده‌اند. همه کشورهایی‌که فدرال شده‌اند، کشور بوده‌اند، در شیوه‌ی حکومت‌داری خود تغییر آورده‌اند. برداشت شما از فدرال درست نیست. هند کشور بوده است. پاکستان از هند جدا شد، کشور بود، بعد فدرال شد. فدرال شیوه‌ی حکومت‌داری است.

آن‌چه را شما می‌گویید کنفدراسیون و اتحادیه‌ی اروپا و... است‌که کشورها با توافق و سازوکاری کنار هم اتحادیه یا کنفدراسیون و... تشکیل می‌دهند. فدرالیسم مدنظر شما بر واقعیات جغرافیایی یا اقتصادی مبتنی است یا قومی؟

هدف نخست ما از فدرالیسم تمرکززدایی از حکومت قومی در افغانستان است‌که به معضل ملی تبدیل شده است. طبعا حکومت‌داری فدرال در افغانستان بر واقعیت‌های قومی و جغرافیایی استوار خواهد بود. از نظر اقتصادی و قوانین هر فدرال شرایط خود را دارد. طبق قانون عمومی با حکومت مرکزی رابطه‌ی اقتصادی خواهد داشت. فدرالی‌که عاید بیش‌تر دارد، حکومت مرکزی از عاید آن فدرال برای حمایت از زیرساخت‌های ملی در سراسر کشور استفاده می‌کند.

هم اکنون زبان فارسی زبان عمومی افغانستان است. اگر فدرال شدن افغانستان، به تشکیل دولت ملت‌های متنوعی چون ازبکی، هزاره‌گی، تاجیکی، ترکمنی، پشتون و بیانجامد که هر یک زبان قومی خود را عامل وحدت حوزه‌ی خود قرار دهند، از آن‌جا که زبان فارسی به زبانی قومی فروکاسته خواهد شد، این آیا به زیان فارسیوانان نیست؟

زبان مردم هزاره، تاجیک، ترکمن، و... فارسی است. زبان شهرها، زبان اقتصاد و روابط عمومی نیز بین سایر اقوام پشتون، اوزبیک، تاجیک، هزاره و... فارسی است، یعنی یک پشتون و اوزبیک در هر کجای کشور باهم ارتباط برقرار می‌کنند نه با زبان پشتو و نه با زبان اوزبیکی بلکه با زبان فارسی ارتباط برقرار می‌کنند. بنابراین زبان پایتخت طوری که فعلا فارسی است، در صورت فدرال نیز فارسی می‌ماند. زیرا در پایتخت افراد همه اقوام زندگی می‌کنند که زبان رابط آن‌ها فارسی است. اما در یک ایالت زبان پشتو و در ایالت دیگر زبان اوزبیکی می‌تواند زبان ایالت‌ها باشد. اکنون نیز در چند ولایت جنوبی زبان محلی زبان پشتو است و در چند ولایت شمالی اوزبیک‌نشین زبان محلی زبان اوزبیکی است.

پشتون‌ها به‌عنوان بخش مهمی از مردم افغانستان، بر چه معیاری می‌توانند با تمرکززدایی از قدرت در افغانستان همراه شوند؟

مردم پشتون توسط سران قوم پشتون فریب خورده‌اند. به پشتون خدمات آموزشی، اجتماعی و فرهنگی ارایه نمی‌کنند، جوانان پشتون را به مدرسه‌های مذهبی تندرو وهابیت و... می‌فرستند و بعد این جوانان را وارد جنگ می‌کنند. اما خود سران پشتون در غرب و امریکا زندگی می‌کنند و از آزادی و خدمات غرب خود و خانواده‌های آن‌ها استفاده می‌کنند و سرمایه‌های هنگفتی دارند. با عقب نگه‌داری مردم پشتون از مردم پشتون به عنوان چوب سوخت استفاده می‌کنند. به مردم پشتون می‌گویند حاکمیت قومی پشتون باید در افغانستان حفظ شود. حفظ حاکمیت یعنی جنگ کنید و سرزمین تاجیک، اوزبیک و هزاره‌ی افغانستان را تصرف کنید. به نظر من قربانی نخست در افغانستان مردم پشتون است‌که دختران پشتون به مدرسه نمی‌روند، پسران به مدرسه‌های مذهبی می‌روند. خدمات آموزشی و اجتماعی در جامعه‌ی پشتون نیست. ساختار اجتماعی جامعه‌ی پشتون به مراتب از ساختار اجتماعی جامعه‌ی تاجیک، اوزبیک و هزاره عقب‌مانده است. اگر دقیق توجه شود فدرال به نفع پشتون است، زیرا پشتون در فدرال خود دنبال آسایش و زندگی می‌رود و از سوء استفاده‌ی سران قومی خود رهایی پیدا می‌کنند. تعدادی از جوانان و روشن‌فکران پشتون این موضوع را درک کرده‌اند و تاکید دارند که فدرال به نفع کل افغانستان است. حقیقت این است جامعه و مردم در افغانستان در انتخاب نوع حکومت‌داری چندان دخیل نبوده و نیست. سران قومی با سوء استفاده از احساسات مردم دنبال اهداف خود استند. در صورتی‌که سران قومی و طرف‌های منازع داخلی و خارجی به حکومت فدرال توافق کنند، از طرف مردم هیچ قومی به مانعی برنمی‌خورند.