جهان های ممکن،
از ساخته های لایبنتس در فلسفه است که ایشان از ایده ی جهان های ممکن،
منظور کلامی و میتافزیکی داشت؛ این که خداوند خیر محض است و بر همه چیز
آگاه است، بنابر این، بهترین جهان ممکن را از نظر منطقی، می آفریند.
ایده ی جهان های ممکن لایبنتس محدود به مفهوم ما از جهان بود یعنی آنچه که طبق روال جهان می توانست وجود داشته باشد؛ اکنون، مفهوم ایده ی جهان های ممکن از این محدویت لایبنتسی فراتر رفته؛ این مفهوم را می رساند، آنچه را که تصورش را نمی توانیم در جهان های ممکن می تواند رخ دهد و اتفاق بیافتد؛ این محدودیت در خیال و تصور ما است نه در ایده ی جهان های ممکن؛ پرواز یک جسم، طیاره، در جهان ممکن انسان چندهزار سال پیش دور از تصور بود اما در جهان ما یک امر معمول است؛ بنابراین، تخیلات علمی و جهان رویا، جهان های ممکنی را فرا روی ما می گذرد که می تواند روزی تحقق آن ممکن باشد؛ ما امروز در برداشت جهان ممکن ذهنی خود از مفهوم و واقعیت مرد بودن و زن بون، امکانی خاص را تصور و درک می کنیم اما ایده ی جهان های ممکن این امکان خاص تصور و درک را از واقعیت مفهوم زن بودن و مرد بودن از ما می گیرد؛ یعنی این که در جهان های ممکن مردان هم می توانند بزایند؛ علم، امروز، در تبدیل اندام های ما و در مهندسی کردن بدن ما تسلط یافته است.
بنابر این، هر فرد، جهان های ممکن برای معنا و طرز تلقی از واژه ها و جمله ها می تواند داشته باشد؛ از این رو، زبانی را که ما به کار می بریم ممکن، مصداقی در جهان واقع نداشته باشد اما در جهان های ممکن، می تواند داشته باشد. پس، معنا و تصورات ما، مطلق نه بلکه نسبی است؛ از یک فرد تا فرد دیگر بنابه جهان های ممکن ذهنی اش، تفاوت می کند.
ایده ی جهان های ممکن، نه تنها حدود اندیشیدن را بلکه حدود تخیل و تصور ما را به چالش می کشد؛ بنابر این می توانیم فراتر از محدودیت ها بیاندیشیم، بتصوریم و بتخیلیم؛... .
ایده ی جهان های ممکن لایبنتس محدود به مفهوم ما از جهان بود یعنی آنچه که طبق روال جهان می توانست وجود داشته باشد؛ اکنون، مفهوم ایده ی جهان های ممکن از این محدویت لایبنتسی فراتر رفته؛ این مفهوم را می رساند، آنچه را که تصورش را نمی توانیم در جهان های ممکن می تواند رخ دهد و اتفاق بیافتد؛ این محدودیت در خیال و تصور ما است نه در ایده ی جهان های ممکن؛ پرواز یک جسم، طیاره، در جهان ممکن انسان چندهزار سال پیش دور از تصور بود اما در جهان ما یک امر معمول است؛ بنابراین، تخیلات علمی و جهان رویا، جهان های ممکنی را فرا روی ما می گذرد که می تواند روزی تحقق آن ممکن باشد؛ ما امروز در برداشت جهان ممکن ذهنی خود از مفهوم و واقعیت مرد بودن و زن بون، امکانی خاص را تصور و درک می کنیم اما ایده ی جهان های ممکن این امکان خاص تصور و درک را از واقعیت مفهوم زن بودن و مرد بودن از ما می گیرد؛ یعنی این که در جهان های ممکن مردان هم می توانند بزایند؛ علم، امروز، در تبدیل اندام های ما و در مهندسی کردن بدن ما تسلط یافته است.
بنابر این، هر فرد، جهان های ممکن برای معنا و طرز تلقی از واژه ها و جمله ها می تواند داشته باشد؛ از این رو، زبانی را که ما به کار می بریم ممکن، مصداقی در جهان واقع نداشته باشد اما در جهان های ممکن، می تواند داشته باشد. پس، معنا و تصورات ما، مطلق نه بلکه نسبی است؛ از یک فرد تا فرد دیگر بنابه جهان های ممکن ذهنی اش، تفاوت می کند.
ایده ی جهان های ممکن، نه تنها حدود اندیشیدن را بلکه حدود تخیل و تصور ما را به چالش می کشد؛ بنابر این می توانیم فراتر از محدودیت ها بیاندیشیم، بتصوریم و بتخیلیم؛... .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر