کراتیلوس، فیلسوف یونانی است که قرن پنج پیش از میلاد می زیسته و از پیروان هراکلیتوس بوده است.
افلاتون، کتابی دارد بنام کراتیلوس. این کتاب از نخستین تحلیل زبان شناسی، در غرب است. نام این کتاب از نام همین فیلسوف، گرفته شده است.
در این کتاب، سه شخص بنام های سقرات، هرموگنس و کرتیلوس، باهم در باره ی این که واژه ها با حقیقت واقع، ذات مشترک دارند یا ندارند و قراردادی اند، بحث می کنند.
افلاتون، دیالوگ را توسط این آدم ها به راه می اندازد؛ اینها فقط سخنگوی افلاتون استند.
می گویند، افلاتون در ایده ی مثل یا جهان جاوید از آرای کراتیلوس متاثر بوده است؛ و این آرا را اصلن، هراکیتوس مطرح کرده بوده؛ زیرا هراکیلتوس پس از این که متوجه شد، جهان واقع در حال شدن و تغییر است؛ توجه اش را به ورای جهان واقع معطوف کرد؛ با این توجه، این نظر را ارایه کرد که ورای جهان نظمی وجود دارد که این نظم همان لوگوس است؛ این نظم تغییرپذیر نیست؛ جهان هستی با همین نظم اداره می شود؛ و این نظم نامریی است.
کراتیلوس، از این که می دید چیزها و اشیا در حال دیگرگونی و تغییر اند؛ بنابر این، آنچه را که ما توسط زبان به چیزی، ارجاع می دهیم این چیز همیشه همان چیز نیست که ما یک واژه را برای ارجاع به آن به کار می بریم؛ بنابر این، زبان نمی تواند تغییرهای چیزها را برتابد؛ از این رو ما توسط زبان فریب می خوریم؛ زبان ما را در فریب متداوم قرار می دهد؛ چرا که برخورد زبان با چیزها طوری است که چیزها را ثابت و ساکن، نشان بدهد؛ اما جهان و چیزها ثابت و ساکن نیستند؛ در حال تغییر استند؛ از این رو یک چیز، همین لحظه که همان چیز است؛ در لحظه ای دیگر، چیزی دیگری است؛ اما زبان همیشه آن چیز را با یک واژه و یک چیز نشان می دهد؛ پس زبان، رسانه ای است غیر واقعی و فریب دهنده.
با این دریافت از زبان و چیزها، کراتیلوس، از سخن گفتن اجتناب کرد، تا زنده بود، به عنوان اعتراض در برابر زبان با سکوت زیست و سخن نگفت.
افلاتون، کتابی دارد بنام کراتیلوس. این کتاب از نخستین تحلیل زبان شناسی، در غرب است. نام این کتاب از نام همین فیلسوف، گرفته شده است.
در این کتاب، سه شخص بنام های سقرات، هرموگنس و کرتیلوس، باهم در باره ی این که واژه ها با حقیقت واقع، ذات مشترک دارند یا ندارند و قراردادی اند، بحث می کنند.
افلاتون، دیالوگ را توسط این آدم ها به راه می اندازد؛ اینها فقط سخنگوی افلاتون استند.
می گویند، افلاتون در ایده ی مثل یا جهان جاوید از آرای کراتیلوس متاثر بوده است؛ و این آرا را اصلن، هراکیتوس مطرح کرده بوده؛ زیرا هراکیلتوس پس از این که متوجه شد، جهان واقع در حال شدن و تغییر است؛ توجه اش را به ورای جهان واقع معطوف کرد؛ با این توجه، این نظر را ارایه کرد که ورای جهان نظمی وجود دارد که این نظم همان لوگوس است؛ این نظم تغییرپذیر نیست؛ جهان هستی با همین نظم اداره می شود؛ و این نظم نامریی است.
کراتیلوس، از این که می دید چیزها و اشیا در حال دیگرگونی و تغییر اند؛ بنابر این، آنچه را که ما توسط زبان به چیزی، ارجاع می دهیم این چیز همیشه همان چیز نیست که ما یک واژه را برای ارجاع به آن به کار می بریم؛ بنابر این، زبان نمی تواند تغییرهای چیزها را برتابد؛ از این رو ما توسط زبان فریب می خوریم؛ زبان ما را در فریب متداوم قرار می دهد؛ چرا که برخورد زبان با چیزها طوری است که چیزها را ثابت و ساکن، نشان بدهد؛ اما جهان و چیزها ثابت و ساکن نیستند؛ در حال تغییر استند؛ از این رو یک چیز، همین لحظه که همان چیز است؛ در لحظه ای دیگر، چیزی دیگری است؛ اما زبان همیشه آن چیز را با یک واژه و یک چیز نشان می دهد؛ پس زبان، رسانه ای است غیر واقعی و فریب دهنده.
با این دریافت از زبان و چیزها، کراتیلوس، از سخن گفتن اجتناب کرد، تا زنده بود، به عنوان اعتراض در برابر زبان با سکوت زیست و سخن نگفت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر