تهیه و تدوین: حامد رحمانی
نشريه پامير معمولا با چهرههاي فرهنگي كشور گفت وگوهايي را انجام ميدهد؛ در اين شماره با يعقوب يسنا يكي از چهرههايي فرهنگي جوان كشور، گفت وگويي را انجام دادهايم تا در باره كارنامههاي شان به ما بگويند:
نشريه پامير معمولا با چهرههاي فرهنگي كشور گفت وگوهايي را انجام ميدهد؛ در اين شماره با يعقوب يسنا يكي از چهرههايي فرهنگي جوان كشور، گفت وگويي را انجام دادهايم تا در باره كارنامههاي شان به ما بگويند:
پامير: ميشود در باره يسنا بگوييد؟
يعقوب يسنا: فكر ميكنم گفتن در بارة خود آدم دشوار است؛ فرق نميكند اين گفتن، يك روايت ادبي باشد يا داوري. انسان موضوعي است ارتباطي، بيرون از شرايط اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي، نميتواند به عنوان شخصيت، وجود داشته باشد. با ارتباط است كه انسان به خود و انديشههايش ميتواند پي ببرد. اگر انساني، يكه و تنها خلق شود آيا در بارة خود به عنوان كليت انساني، تصوري خواهد داشت! باورم اين است چنين انساني، هيچ تصور انساني به عنوان يك رويداد اجتماعي و فرهنگي از خود نخواهد داشت. بنابه برداشت باختين مي توانيم در منطق مكالمه وجود داشته باشيم. همان گفتة فرانسيس پونژ است: «من ميگويم، تو حرف مرا ميفهمي، پس ما هستيم». ميشود اين گفته را اين گونه نيز ارايه كرد: تو ميگويي، من حرف تو را ميفهمم پس من هستم. بنابراين، روايت و داوري ديگران در بارة آدم مهمتر از آن است كه خود آدم در بارهاش بگويد. با روايت و داوري ديگران است كه آدمي به عنوان يك شخصيت به دريافتي از خود دست يابد. در برخورد «من» با «ديگري» است كه شخصيتها، فرهنگها، ملتها و قومها به عنوان شخصيت تبارز مييابند. در ارتباط به شخصيت انساني بايد بگويم كه در اين برخورد آنچه در شخصيت انساني خلق ميشود نه «من» بلكه يك «او» براي آدمي است؛ آنگاه آدم ميتواند در بارة «او»ي خويش فكر و با آن صحبت كند. طوري كه بورخس در بارة خودش از بروخسي ميگويد كه يك شخص سوم است. دست يافتن به اين «او» دشوار است زيرا در يك مكالمة فراگير و پس از يك تامل، و تفكر و انديشه به دست خواهد آمد.
من يسنا را دوست دارم، زيرا مجموعي از نادانيها و داناييهاييست كه با آن ميتوانم مشغول باشم.
پامير: از كارهاي فرهنگي خود بگوييد؟
يعقوب يسنا: ماستر زبان و ادبيات پارسي دري از دانشگاه كابل استم، در ديپارتمنت ادبيات پارسي دري دانشگاه البيروني درس ميدهم. كارهاي فرهنگي را موقعي دانشجويي دور ليسانس با فعاليتهاي دانشجويي در نشريهاي به نام «دانشجو» به حيث معاوون مدير مسوول آغاز كردم و در آن نشريه تمرين نوشتن هم ميكردم. بعدها با نشرية پگاه همكاري كردم و مدتي سردبير و مدير مسوول اين هفته نامه بودم. پنج سال ويراستاري مجلة عدالت وزارت عدليه را انجام دادم. در انجمنهاي اجتماعي، فرهنگي و ادبي نيز فعاليت داشته و دارم. عضو موسس و مسووليت كميته فرهنگي مركز دموكراسي و حقوق بشر را داشتم، از جمع موسسان انجمن داي فولاد و انجمن گشايش نيز استم. در جلسهها و محفلهاي ادبي و نقد ادبي انجمن قلم افغانستان و كاشانه به عنوان يك منقد سهم گرفتهام و معمولا اشتراك مي كنم.
در مدت اين سالها با نشريههاي كشور: روزنامه ماندگار، هفته نامه مشاركت، روزنامه سروش ملت، مجلة عدالت، سايت كابل پرس، خراسان زمين، همكاري قلمي داشتهام. در وبلاك شخصيام (گيلگمش) نيز مينوشتم كه متاسفانه در اين اواخر بلاكفا اين وبلاك را خلاف سياست گزاري جمهوري اسلامي ايران دانسته، آن را مسدود كرده است.
پامير: وضعيت فرهنگي جوانان را چگونه ميبينيد؟
يعقوب يسنا: دهة هشتاد (81-90) دهة جوان و دورة جوانان است. تداوم جنگهاي داخلي و در هنگام امارت طالبان، فرهنگ و ادبيات فرسوده شد، گسستي در تداوم و جريان فرهنگي به وجود آمد، كلا كارهاي فرهنگي در درون كشور آسيب ديد و بسته شد. فرهنگيان يا مهاجر شدند يا خاموشي گزيدند.
شعر، ادبيات و پديدههاي فرهنگي در دورة پسا طالب با جوانان آغاز شد. يكي از ويژگي هاي اين آغاز، اين بود كه با گسست و تداوم تكاملي مشخص بينامتنيت ادبي و فرهنگي آغاز ميشد، بهتر كه بگويم دورة پسا طالب از نظر فرهنگي واقعا يك دورة آغاز بود كاملا آغاز، نه يك تداوم متفاوت. در اين آغاز، امكانهاي زياد در حال صورت گرفتن است و گنجايشهاي قابل تامل ايجاد شده، اميد كه به نتيجه برسند.
جوانان از درون تاريكي، اندوه و اختناق بيرون آمدند با خوشبيني و اميد. بزرگي نسل جوان اين است كه از درون جنگ بيرون ميآيند. جنگ، فشارهاي روانياش را دارد، معمولا در پايان جنگ چندان چيزي به دست انسان نميآيد جز ساختارهاي ويران شدة اجتماعي و فرهنگي گذشته و ايجاد ساختارهاي جديد. پس از جنگ خوشبيني پيش از جنگ پايان مييابد و انسان جنگزده دچار نوميدي و پوچي ميشود؛ شكنجة اين پوچي، روح انسان را بزرگ ميسازد، زيرا انسان ناگزير است در درون اين پوچي، خود را بيابد و پيدا كند.
فراوردههاي فرهنگي جوانان در شعر، داستان و نقد ادبي، ارزش ادبي دارد. اميد كه نسل ما بتواند به راهاش ادامه بدهد و به دريافتهاي هنرياش عمق ببخشد. برداشت كلي من از نسل جوان اين است كه بتوانيم يك دورة پربار فرهنگي را در تاريخ فرهنگي افغانستان به يادگار بگذاريم.
در نسل جوان ما دارند چهرههاي ادبي، مشخصتر مي شوند: در اين ميان ميتوان از ياسين نگاه، هادي ميران، تقي بختياري، كاوه جبران، ابراهيم اميني، علي پور، مريم تركمني، شمس جعفري، جعفر عزيزي، ابراهيم اميني و دوستان ديگر، ياد كرد.
پامير: زيادتر به كدام سبك شعر ميسراييد؟
يعقوب يسنا: شعرهاي من در صورتهاي سپيد و آزاد گفته شده، حس وزن را ندارم، نميتوانم شعر موزون حتا نيمايي بسرايم.
فكرم اين است كه در صورتهاي آزاد، امكان تامل و گنجايش بيشتر سبكي، زباني و تصويري نهفته است. برعلاوه شعر گفتن در قالبهاي آزاد، ميتوانيم به خلق متن نيز دست يابيم. گشودن جان و روح تازه در شعر و داستان، دست يافتن به منطق تازه و متفاوت متن است يعني اين كه ما چقدر ميتوانيم در اراية متن پيش برويم؛ متن متناقضنما. بتوانيم چندين صدا را از درون آن بشنويم كه يك ديگر شان را نقض ميكنند، با وصفي كه ناقض هم اند؛ مكانيسمي را نيز ميآفرينند كه منطق متن را نگه ميدارد و امكاني ميشود براي معناهاي متفاوت و گنجايش برخوردهاي هرمونتيكي.
پامير: چند اثر تا كنون چاپ نمودهايد و در آينده چه برنامههايي روي دست داريد؟
يعقوب يسنا: از من يك كتاب (واژههاي عربي در شاهنامه) به چاپ رسيده است. در اين كتاب شمار واژههاي عربي شاهنامه ارايه شده و به جهانشناختي و عشق و مغازله در شاهنامه نيز پرداخته شده است. خوشبختانه، اين اثر بازتاب خوب در رسانههاي كشور و منطقه داشت. در هفتمين همايش بينالمللي استادان زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه تهران كه شامل پنجصد استاد از سراسر جهان مي شد، به عنوان يك تحقيق عمده در شاهنامه پژوهي، معرفي شد.
در بارة ادبيات معاصر افغانستان و ايران چندين مقاله و دو مقاله در ارتباط به زبان در نشريههاي كشور از من چاپ و نشر شده است. دو مقالهاي كه در بارة زبان است يكي، نقد كتاب «زبان باز» داريوش آشوري است و ديگري، در ارتباط به تجديد نظر در تعريف ضمير. در اين مقاله به تناقضي كه بين تعريف ضمير به عنوان معرفت و واقعيت ضمير به عنوان يك عنصر دستوري در زبان وجود دارد، اشاره شده است.
كارهاي روي دست، يك مجموعه شعر؛ يك كتاب تحقيقي به نام «اهريمن» كه ارتباط اساطيري و جهانشناختي شاهنامه را با اوستا مشخص كرده، شامل سه صد صفحه است؛ مجموعه مقالههايم در ارتباط به ادبيات معاصر كشور، آمادة چاپ است.
در آينده ميخواهم در راستاي شعر، داستان و نقد پيگيرتر و متداوم كار كنم.
يادداشت: اين گفت وگو از نشريهي پامير، نشريهي شهرداري كابل، نشر شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر