۱۴۰۰ بهمن ۵, سهشنبه
۱۴۰۰ بهمن ۱, جمعه
سخن بایدن در بارهی افغانستان دقیق است، اما چرا چنین است؟
بایدن گفت افغانستان را کسی نمیتواند وحدت بخشد و به صورت
واحد و یکپارچه اداره کند. این سخن بایدن دقیق است. اما چرا چنین است؟
حقیقت این است کشورهای جهان همه در مرحلههایی از تاریخ
اشغال و تصرف شدهاند. هیچ گروه و قومی از آغاز تاریخ، ساکن یک سرزمین نبوده است.
گروهها معمولا بنابه جنگ و شکست در سرزمینها جابهجا و از سرزمینها فراری شدهاند.
آمریکا توسط انگلیسها تصرف و اشغال شد، اکثر اقوام قبلی
ساکن در آمریکا کشته شدند و تعدادیکه زنده ماندند، برده شدند. چند سال قبل بردهها
آزاد شدند و امتیاز شهروندی پیدا کردند.
گروهیکه در جنگ یک سرزمین را تصرف میکند، دو راه دارد یا
با زور ساکنان قبلی را مسخ کند و مانند خود بسازد یا قوم فاتح مسخ شود و مانند
اقوام مغلوب شود. در غیر آن جنگ و نزاع بین قوم فاتح و اقوام قبلی ادامه خواهد یافت.
در افغانستان (خراسان) چه اتفاق افتاد؟
اقوام تاجیک، هزاره و اوزبیک با قدمتتر از قوم پشتون در
افغانستان (خراسان) استند. تاجیک و هزاره پیش از اسلام در خراسان بودند. از جملهی
اقوام منطقه که بعد از اسلام و حضور عرب، خراسان و منطقه را تا هند فتح کردند،
اقوام تورک، مغول و اوزبیک بودند. معمولا اقوام تورک، مغول و اوزبیک در خراسان و
منطقه در فرهنگ مغلوبان مسخ شدند و پارسی زبان، ایرانی، تاجیک و... شدند.
قوم پشتون پس از اوزبیکها قوم فاتح استکه خراسان را تصرف
کرد. قبیلههای قوم پشتون سه صد سال پیش از جملهی قبیلهها و اقوام ساکن خراسان
(افغانستان) نبودند. قوم پشتون افغانستان از جملهی قبایل ساکن در کوههای سلیمان
واقع در فلات مرزی هند و ایران قدیم (پاکستان کنونی) است. هنوز اکثریت قوم پشتون،
ساکن پاکستان است. بنابراین قوم پشتون از جملهی اقوام ایرانی-هندی است. حتا زبان
پشتو از زبانهای بیابین ایرانی و هندی است. قبایل پشتون در پاکستان با پنجابیها
و در افغانستان با اقوام ساکن قبلی منطقه (تاجیک، هزاره و اوزبیک) درگیری و نزاع
دارد.
پس از اینکه بخشی از قبیلههای پشتون، خراسان را تصرف
کردند، طبق رویکرد متصرفان قبلی در فرهنگ ساکنان منطقه مسخ شدند. اگر این مسخشدگی
ادامه پیدا میکرد، پشتونها فارسی زبان و تاجیک میشدند. اما از صد سال به این
طرف (پس از رویکار آمدن نازیسم و هیتلر)، با فریفتهشدن محمود طرزی، امانالله
خان و... به هیتلر و نازیسم، تلاش برای این صورت گرفت تا اقوام ساکن قبلی خراسان
مسخ قوم فاتح (پشتون) شود و افغانسازی (پشتونیزم) رواج پیدا کند.
نام خراسان به افغانستان تغییر کرد. نام پول افغانی شد.
پتهخزانه ساخته شد. زبان پشتو زبان ملی و رسمی اعلام شد. نصاب در یک دوره، درکل
به زبان پشتو شد. زبان فارسی زبان خارجی و بیگانه تلقی شد.
اما چرا افغانسازی و پشتونیزم نتیجه نداد؟ چرا همه افغان و
پشتون نشدند؟
مشکل در این بود که فرهنگ و زبان قبیلههای پشتون، بدوی،
نانوشته و گفتاری بود. بنابراین امکان نداشت زبان، کتابت و فرهنگ چند هزار سالهی
پارسی در خراسان به زبان و فرهنگی مسخ شود که هنوز الفبا، خط و صورت نوشتاری
نداشت. از ایدهی افغانسازی به بعد بود که نزاعهای قومی، فرهنگی و زبانی اقوام
ساکن خراسان با قوم فاتح (قوم پشتون) آغاز شد و تا اکنون ادامه دارد.
بنابراین حکومتداری فدرال در واقع پایاندادن به این نزاعهای
قومی، فرهنگی و زبانی است. زیرا از نظر زبانی و فرهنگی، ممکن نیست اقوام غیر پشتون
در فرهنگ ابتدایی پشتون مسخ شوند.
۱۴۰۰ دی ۳۰, پنجشنبه
۱۴۰۰ دی ۲۸, سهشنبه
۱۴۰۰ دی ۲۵, شنبه
حذف طالبان اوزبیک و تاجیک توسط طالبان پشتون (شعار مذهبی برای حکومت قومی)
اشرف
غنی در حکومت خود مردم اوزبیک را به دقت زیر نظر داشت، اما تلاشش این بود تاجیک و
اوزبیک را درگیر کند. بنابراین برای گرفتاری قیصاری یک فرماندهی تاجیک را فرستاد.
برای گرفتاری علیپور نیز یک فرماندهی تاجیک را فرستاد. اینکه چرا فرماندهان تاجیک
را میفرستاد، مدیریتشده و مشخص بود که درگیری و دشمنی بین تاجیک و اوزبیک و تاجیک
و هزاره ایجاد کند.
جالب
است طالبان پشتون نیز مانند غنی مردم اوزبیک را زیر نظر گرفتهاند. زیرنظرگیری
مردم اوزبیک برای گسترش حکومت قومی در افغانستان جنبهی استراتیژیک دارد. زیرا
مردم اوزبیک در سمت شمال، قلمروی مشخص دارد و قومی نسبتا منسجم و یکدست است.
بنابراین احتمال اینکه حکومت قومی از طرف مردم اوزبیک دچار چالش شود، وجود دارد.
سران
حکومت قومی، قدرت چالشبرانگیز مردم اوزبیک را در برابر حکومت قومی خود درک میکنند.
از داکتر نجیب تا کرزی، غنی و فعلا طالبان قوم پشتون موضعی مشترک در برابر مردم
اوزبیک دارند. حتا برخوردهای این سران قوم پشتون با سران قوم اوزبیک هممانند و
مشابه است. غنی برای گرفتاری قیصاری از جلسه استفاده کرد. طالبان پشتون نیز برای
گرفتاری مخدوم عالم از ترفند غنی استفاده کردند، مخدوم عالم را به جلسه
فراخواندند، گرفتار کردند.
بنابراین
نتیجه این است، درگیریهای قومی همچنان ادامه پیدا میکند. طوریکه غنی میخواست
از حضور افراد اقوام تاجیک، اوزبیک و هزاره در حکومت و دولت جلوگیری کند، طالبان
پشتون نیز میخواهند طالبان تاجیک، اوزبیک و هزاره را از امارت شان حذف کنند.
۱۴۰۰ دی ۲۳, پنجشنبه
نسبت فرد و جهان
نسبت
گشودگی و ناگشودگی ما با جهان بنابه وسعت پیشفرض و پیشداوریهای ما است. همهی
ما ناگزیر به پیشفرض داشتن ایم، زیرا بیپیشفرض نمیتوان جهان را فهم کرد و با
جهان و چیزها و رویدادها برخورد تاویلگرانه داشت.
نخستین
پیشفرض یک گروه انسانی، زبان این گروه است. زبان پیشفرض و بیناذهن مشترک یک گروه
انسانی استکه با این پیشفرض و بیناذهن مشترک، یکدیگر، چیزها و جهان را فهم میکند.
فرد همینکه
به جهان میآید به ساحتی از پیشفرضهای اطرافیان خود پرتاب میشود. این ساحت پیشفرضها
درکل ساحت زبان است.
زبان بنابه برداشت نیچه، تنها مدلول و
مصداقها را نه بلکه تاویل از چیزها را نیز بر فرد تحمیل میکند. بنابراین فرد بیآنکه
بداند، در زندان تاویل زبان به سر می برد. زیرا آنچه را او فهم خود میداند،
تجربه و دانایی فردی خودش از چیزها و جهان و زبان نیست، بلکه تاویل زبان استکه در
او کانونی و نهادینه شده است.
پرسش اینجاست،
پس ما همه زندانی پیشفرضهای خویشایم و جهانی را که ما فهم میکنیم نتیجهی تاویل
پیشفرضهای ما از جهان است؟
چندان
نادرست نیست، اگر بگوییم آرای چنین است. اما انسان میتواند نسبت به پیشفرضهای
خود شک کند و آگاه شود. بنابه این آگاهی، از پیشفرضهایش شالودهشکنی کند. با این
شالودهشکنی میتواند نسبتش را با جهان گشودهتر کند.
۱۴۰۰ دی ۲۰, دوشنبه
جنگ یا مذاکره و صلح؟ (جبههی مقاومت و طالبان)
صلح
بهتر از جنگ است، اما چگونه صلحی؟ گاهی منظور یک طرف از صلح تسلیمشدن است. بنابراین
صلحی بهتر از جنگ استکه واقعیت و خواست طرفهای نزاع درک شود و به صلحی توافق شود
که منفعت جمعی در آن باشد.
افغانستان
به چنین صلحی نیاز دارد. این صلح با تغییر حکومتداری به دست میآید. منظور از تغییر
حکومتداری این استکه حکومتداری غیرمتمرکز و فدرال شود. در غیر آن اگر زیر نام
صلح معامله بین چند قومندان، مجاهد و طالب صورت گیرد، نتیجهای به دست نمیآید؛
نزاعهای همیشگی قومی تکرار میشود.
در این
روزها بگومگوها در بارهی صلح بین طالبان و جبههی مقاومت ملی بلند شده است.
اگرچه هنوز مشخص نیست، گفت وگوها در چه سطحی بین طالبان و جبههی مقاومت ملی صورت
گرفته یا میگیرد، اما گفته میشود با پادرمیانی حکومت ایران قرار است گفت وگوهایی
بین دو طرف صورت گیرد.
پیش از
این جبههی مقاومت ملی گفته بود طالبان محل زندگی فارسیزبانها را ترک کند، حافظ
صلح سازمان ملل در کابل جابهجا شود و طرفها برای چگونگی تشکیل حکومت و انتخابات
گفت وگو کنند.
به
نظرم این خواست جبههی مقاومت ملی دقیقترین خواست طبق منافع مردم افغانستان است.
اما هدف طالبان از مذاکره، گفت وگو و صلح، تسلیمشدن و بیعت است. بنابراین با طرح
مذاکره و... میخواهند جبههی مقاومت ملی را مصروف کنند تا از تبدیل جبهه به جریان
مقاومت عمومی و ملی در سطح کشور، جلوگیری صورت گیرد. زیرا با آغاز مذاکره و گفت
وگو این تصور میتواند ایجاد شود که جبهه آمادهی مذاکره با طالبان شد.
در این
صورت جبههی ملی مقاومت چه باید کند؟ جبهه نباید با طرح مذاکره از طرف طالبان
اغفال شود و با این اغفالشدن جایگاه جبهه زیر سوال برود. جبهه با حفظ جایگاه و
اهداف استراتیژیک خود از مذاکره استقبال کند. اما با خواست واضح و آشکار مذاکره
کند و خواست خود را با مردم شریک کند. از هر گونه مذاکرهی پنهانی که امکان توجیهی
معامله در پی داشته باشد، دوری کند. زیرا در آن صورت از جایگاه جبهه کاسته میشود.
طالبان نیز ممکن از مذاکره با جبهه این هدف را داشته باشد که جایگاه جبهه را زیر
سوال ببرند و وانمود کنند که جبهه در پی معامله با طالبان است.
جنگ برای رسیدن
به هدف است، اگر این هدف با مذاکره فراهم شود، بهتر این است جنگ نشود. اما توانایی
جنگی و زور طرفهای نزاع استکه امکان مذاکره را فراهم میسازد و طرفهای نزاع تن
به مذاکره میدهند.
بنابراین
فعلا برای جبههی مقاومت ملی مهم این است در پی تدارکات نظامی و جایگاه نظامیاش
باشد تا بتواند در عرصهی ملی و بینالمللی به عنوان حریف و گزینهی قدرت در برابر
طالبان شناخته شود.
حقیقت این است تا هنوز مردم و جامعهی جهانی به جبههی مقاومت ملی آنچنانکه لازم است، باورمند نشدهاند. بنابراین جبههی مقاومت ملی باید در پی تثبیت خود باشد، پیش از موقع برای مذاکره و... اغفال نشود.