... غلامحسین (شخصیت داستان) درگیر
پیامد جنگ، عقیده، عشق، سکس و شراب است. در پایان زندگی بیشتر دچار پیامد جنگ و
توهم سرنوشت گذشتهی ناکام خویش میشود. همیشه صدای نخستین شلیک در ذهنش تداعی میشود
که تداعی این صدای شلیک او را دچار هراس و فوبیا میکند.
دختری را که دوست
داشته، پیهم در نظرش حضور پیدا میکند. گاهی به یاد پدرش نیز میافتد که او را
چگونه روسها کشت، اما در عقیدهی کشندههای پدرش مسخ شدهاست. بنابراین دچار
احساس تقصیر و عذاب وجدان میشود. این احساس تقصیر و عذاب وجدان موجب میشود، دست
به قتل بزند. بعد از این قتل، دچار بیهودگی میشود؛ به این نتیجه میرسد که
بیهودگی «وجود» خودش است.
از معرفی انتشارات
واژه
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخحذف