۱۴۰۰ اردیبهشت ۱۳, دوشنبه

تفاوت هست و است

در باره‌ی «هست» و «است» زیاد نوشته شده است. معلوم نیست، با تفاوت کاربردی‌ای‌که هست و است در متون پارسی و با تفاوت دستوری و زبانی‌ای‌که دارد، چرا مغالطه ایجاد شده است تا «هست» را به جای «است» به کار ببریم. به صورت مشخص «هست» با دیگر شکل‌های خود مانند هستی، هستنده، هستومند و... اسم استند. اما «است» فعل است و در زبان فارسی کارکرد و کاربرد فعلی دارد.

«است» می‌تواند در «هست» ریشه داشته باشد، زیرا «هست» وجود معنا دارد و «است» نیز در کارکردِ فعل، وجود، موقعیت و ربط چیزها را نشان می‌دهد. «هست» و صورت‌های دیگر آن که «ه» دارند، معمولا اسم استند. اما «است» کارکرد و جای‌گاه فعل در جمله دارد. بنابراین هست، هستم، هستی، هستیم، هستید و هستند درست نیست. است، استم، استی، استیم، استید و استند درست است. زیرا «ه» «هست» در صورت فعلی آن به «ا» تبدیل شده است. این تبدیل شدن معمولا در کاربرد واژه ها از یک وضعیت دستوری به وضعیت دستوری دیگر رخ می دهد. 

درکل کاربرد «هست» و صورت‌های دیگر آن در جای‌گاه فعل درست نیست. «است» را باید در جای‌گاه فعل به کار ببریم: کتاب بالای میز است. فعل «است» در این‌جا موقعیت را مشخص می‌کند. کتاب سپید است. «است» در این‌جا ربط کتاب را با سپیدی مشخص می‌کند. در جهان اقوام زیادی استند. «استند» در این‌جا موجودیت را نشان می‌دهد. فرید مریض است. «است» در این‌جا استناد می‌دهد.

این‌که تعدادی تاکید دارند اگر منظور موجودیت چیز باشد باید فعل به صورت «هست» بیاید. اما در رابطه، استناد و موقعیت «است» بیاید. این تفکیک را فقط زبان‌شناسان می‌توانند بدانند. اصولا به چون‌این تفکیکی نیاز نیست. این تفکیک گم‌راه‌کننده و ذهنی است. «است» بنابه بافت جمله، موجودیت، موقعیت، رابطه و استناد را نشان می‌دهد و مشخص می‌کند. در است، استم، استی، استیم، استید و استند ربط و استناد مطرح است. رابطه‌ی «است» و شناسه (شخص اول، دوم، سوم و...) منظور است، نه موجودیت که هست، هستم، هستی، هستید، هستند بنویسیم.

بنابراین برای این‌که از سرگردانی کجا «هست» و کجا «است» را به کار ببریم، رهایی یابیم؛ «هست» را در کارکرد اسمی و «است» را در کارکرد فعلی به کار ببریم. زیرا «است» صورتی از «هست» است‌که کارکرد فعلی یافته است و صورت‌های دیگر «هست» کارکرد اسمی دارند.

انجام سخن این‌که کارگیری «هست» در جای‌گاه فعل درست نیست. در فعل اگر منظور موجودیت باشد، موقعیت باشد، ربط باشد و... «است» به کار می‌رود. بنابه بافت جمله، درک می‌شود که منظور از موجودیت، موقعیت، ربط و... است. «هست» مشخصا «وجود» معنا دارد. هستی کیهان، جهان، گیتی و کاینات معنا دارد. هستنده موجود معنا دارد. ممکن جان داشته باشد یا نداشته باشد. هستومند موجود جان‌دار معنا می‌دهد.

من بیت‌هایی را نقل می‌کنم که کاربرد «هست» به عنوان اسم مشخص می‌شود:

به هستیش باید که خستو شوی

ز گفتار بی‌کار یک‌سو شوی

***

از این پرده برتر سخن‌گاه نیست

ز هستی مر اندیشه را راه نیست (فردوسی)

***

گفتم به حس و عقل توان دید هست را

گفتا ز عقل نیست مر اندیشه را گذار

***

هست ماند ز علم دانامرد

نیست گردد به جاهلی نادان (ناصر خسرو)

***

قالب از ما هست شد نی ما از او

باده از ما مست شد نه ما از او

***

گفت ایزد جان ما را مست کرد

چون نداند آن‌که را خود هست کرد؟

***

با چنان قادر خدایی کز عدم

صد چو عالم هست گرداند به دم (مولوی)

***

بلند از آن یافت کاو پست شد

در نیستی کوفت تا هست شد (سعدی)

***

چون‌این کنند بزرگان ز نیست هست کنند

بلی ولیکن نه هر بزرگ و نه هر گاه (فرخی)

***

ای هست‌کن اساس هستی

کوته ز درت درازدستی

***

اول و آخر به وجود و صفات

هست‌کن و نیست‌کن کاینات (نظامی)

 

یادداشت: بیت‌ها از فرهنگ ده‌خدا گرفته شده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر