فعالیت فرهنگی و ادبی
مصطفا صمدی
مصطفا صمدی (1370) از
شاعران هرات است. لیسانس رشتهی «اقتصاد کلان» از دانشگاه هرات دارد. اکنون دانشجو
سمستر آخر رشتهی «ارتباطات انترنتی در عصر دیجیتال» در یکی از دانشگاههای آلمان
است.
از خوبیهای کار ادبی
صمدی در عرصهی سرایش شعر این استکه درگیر فعالیتهای حاشیهای بنام «فعالیت
فرهنگی» نبوده است. منظور از فعالیت فرهنگی همان برداشت اشتباه از کار ادبی استکه
تعدادی بیآنکه به تولید متن ادبی بپردازند با پارتیبازی و... دست به حاشیهسازی فرهنگی
میزنند و نام این حاشیهسازیها را فعالیت فرهنگی میگذارند؛ با چنین حاشیهسازیهای
میخواهند از آدرس ادبیات سوء استفاده کنند و به شهرت برسند.
صمدی کار شاعری را از
شعر سپید آغاز کرده است. از سال 95 تا اکنون چهار مجموعهشعر بنامهای «بی دوزخ و
دوری»، «من هم آدمم»، «عشق رحمهالله علیه» و «برادریدن» از او نشر شده است. در
واقع از سال 95 به بعد هر سال یک مجموعهشعر بیرون داده است. در بارهی کیفیت کار
اگر قضاوت نکنم از نظر کمیت خیلی کار است.
رویکرد زبانگرایی در
شعرهای صمدی
صمدی شعر را با رویکرد
مدرن که شعر سپید باشد، آغاز میکند و بعد به رویکرد پستمدرن گرایش پیدا میکند.
در رویکرد پستمدرن بیشتر رویکرد زبانگرایانه دارد. رویکردی که در دههی هفتاد در
شعر ایران رواج یافت. با وصف تفاوت فرم، ساختار شعر و بحث ذهنیت و عینیت بین شعر
مدرن و پیشامدرن؛ اما در شعر مدرن و پیشامدرن در بارهی معنا نسبتا توافق نظر وجود
دارد اینکه زبان شعر در خدمت معنا باشد. یعنی شاعر مادر معنا است، توسط زبان معنا
را پرورش میدهد. فرزندیکه باید پرورش پیدا کند معنا است.
شاعر در شعرهایی با
رویکرد پستمدرنیستی برای معنا نه، بلکه برای واژهها و زبان مادری میکند. فرزندی
که در شعر باید پرورش یابد واژهها و زبان است. شاعر با واژهها و زبان شوخی میکند،
واژهها و زبان را وادار به خنده میکند، از شعر بهعنوان فرصتی برای رقص واژهها
و زبان استفاده میکند؛ اینجاست که واژهها و زبان فعال میشود، مناسبات خود را نه
با پیشفرض معنا بلکه بنابه ظرفیتهای بازیگرانه و پازلگرایانهی زبان ایجاد میکند.
اینکه از شعر، خوانندهها چه تداعیهای معنایی را تصور و برداشت میکنند به ذهنیت
خوانندهها ارتباط میگیرد. شاعر و شعر قصد تاکید تولید معنای خاصی را ندارد.
اگر با این رویکرد
دایهگی و مادری شاعر برای واژهها و زبان در شعر پستمدرن توجه داشته باشیم،
مصطفا صمدی در مجموعهشعر «من هم آدمم» ورود خوبی به شعر زبانگرا داشته است. شاعر
در ورود به شعر زبان ذوقزدگی ندارد، بلکه خیلی تجربی و از روی شناخت ظرفیتهای
زبانی به شعر زبان ورود میکند. این گونه تجربهی ورود به شعر زبان را در شعر
افغانستان خیلی کم داشتهایم؛ زیرا اکثرا بیآنکه درک درستی از شعر زبان داشته
باشند، ذوقزده میشوند و میخواهند از کاروان نوگرایی، آوانگاردیسم و... عقب
نمانند؛ بنابراین ذوق سرایش شعر زبان و پستمدرن به سر شان میزند. این گونه ذوقزدگی
در سرایش شعر به فساد و تباهی معنا و زبان در شعر میانجامد.
صمدی در مجموعهشعر
من هم آدمم دچار هیچگونه محتوای کلانروایتی نیست. شعرها خیلی جدی با روزگار خود
چه در مناسبات اجتماعی و چه در مناسبات زبانی رابطه و درگیری دارد. شاعر در
مناسبات اجتماعی به هر رویداد فکری، عقیدتی، فرهنگی، سیاسی و روزمرگی دست میاندازد
اما همه را درون مناسبات زبانی شعر به کار میبرد؛ یعنی جنبهی ارجاعی فرهنگی و
اجتماعی رویدادها را در زبان شعر به بازی میگیرد: «.../ خدا/ محمد/ موسی/ یکی
بیاید این قاب را/ بیرون کند از سرم».
خوبی این مجموعهشعر
در این استکه شاعر از زبان شعر استفادهی گزارشی و بیان مستقیم نکرده است. مثلا
نگفته وضعیت جامعه خراب است؛ بلکه بیشتر از ظرفیت مجازی زبان استفاده کرده است: در
شعر فقر: «آن بالا/ ابر سمج روی شهر/ که خیال رفتنش نیست/ این پایین/ با بوی
غلیظی از چرس/ زیر پلی سگ خواب/...». از نشانههایی در شعر استفاده میشود بیآنکه
در بارهی فقر صحبت شود، فقر دیده میشود.
در مجموعهشعر من هم آدمم
استفاده از زبانگرایی جدا از زبان شعر نمیایستد. شاعر استفاده از ظرفیت زبان را
میداند و در استفاده از زبان به زبان شعر ظرفیت میبخشد: «وقتی از درخت دری/ و از
گذشته گودالی مانده/ از زندگی چه انتظار؟ که روی نقش باغ/ نمیدانم بکار یا
ببخشید/...». در این سطرها مناسبات زبانی خوبی اتفاق افتاده استکه مناسبت بین
«درخت و دری»، استفاده از «نمیدانم» در کارکرد زبانی متفاوت و جایگاه و رابطهی
«روی نقش باغ» در مناسبت بافتاری شعر است.
شاعر ظرفیتهای شعر
زبان را در شعر قربانی بیشتر به کار میگیرد. در ضمنِ استفاده از ظرفیتهای شعر
زبان به چند صدایی و شالودهشکنی تکصدایی نیز در این شعر توجه میکند. یعنی ایدههای
آوانگاردیسم زبانگرایانهای که در سراسر مجموعهشعر من هم آدمم وجود دارد، تلاش
میشود در این شعر بیشتر تحقق پیدا کند.
در کل مجموعهشعر من
هم آدمم یکی از بهترین نمونههای شعر زبانگرای معاصر افغانستان است. بعد از
مجموعهشعر من هم آدمم، مجموعه شعر عشق رحمهالله علیه نشر شده است. در این مجموعهشعر،
جنبههای زبانگرایانهی مجموعهشعر من هم آدمم چندان دنبال نمیشود. از نظر جنبههای
ظرفیتِ شعر زبان، شاعر در مجموعهشعر عشق رحمهالله علیه نتوانسته فراتر برود و به
ظرفیتهای زبانی و ادبی بیشتر دست یابد.
این مجموعهشعر
عاشقانه است. در عاشقانه بودن نیز از یک شعر تا شعر دیگر تجربهی قابل ملاحظهای
در تصرفهای زبانی و در بیان عاطفی احساس نمیشود. فضاهای زبانی و عاطفی شعرها
تکرار شده است. اگرچه شاعر قصد ارایهی احساس عشق رمانتیک را ندارد. رویکرد شاعر
نسبت به عشق بیشتر جنبهی شوخی و طنزی دارد. اما شاعر در شعرها دچار احساسات است. یعنی
شعرها از هر جهت نسبتا سطحی است. همهی شعرهای این مجموعه را میتوان در یک شعر
خلاصه کرد. زیرا تجربه و اتفاق خاصی از یک شعر تا شعر دیگر روی نمیدهد. بنابراین
در این مجموعه دچار افت ظرفیت زبانی و بیانی شاعر استیم.
تکرار محتوا در شعر
پستمدرن و شعر زبان معنا ندارد. برای اینکه شعر زبان دنبال محتوا نیست که نگران
محتوا باشیم که محتوا و معنا تکرار نشود. در شعر زبان مهم رویکرد مناسبات زبانی
است. به این معنا که شاعر بی آنکه چیزی بگوید یا در پی قصد چه گفتن باشد باید زبان
را به بازی بگیرد و زبان را به فعالیت درآورد. اما صمدی در مجموعهشعر عشق رحمهالله
علیه نه زبان را به بازی درآورده است و نه چیزی گفته است.
آخرین مجموعهشعر
صمدی «برادریدن» است. نام مجموعهشعر را شاعر بنابه ظرفیت زبانی ساخته است. این
نام را خیلی خوب ساخته است. پیش از آنکه خواننده شعرها ببیند از نام مجموعهشعر میداند
که شاعر قصد بیان متفاوت در سرایش شعر دارد.
کارکرد زبان در
شعرهای مجموعهشعر برادریدن نسبت به مجموعهشعر عشق رحمهالله علیه بهتر میشود.
شعرها از نظر زبانی و نوع نگاه عمق پیدا میکند. شاعر در شعرها درگیری اجتماعی
دارد. درگیریهای اجتماعی گاهی نسبت به درگیریهای زبانی در شعرها بیشتر میشود. در
این مجموعهشعر نیز شاعر از مجموعهشعر من هم آدمم جلو نمیآید. یعنی ظرفیتهای
زبانی و شعری شعرهای من هم آدمم قدرتمندتر از شعرهای برادریدن است.
بهترین شعر برادریدن
شعر « سر خط» است. اما شعر سر خط تکرار شعر «قربانی» مجموعهشعر من هم آدمم است. شاعر،
شعر قربانی را در شعر سر خط بازنویسی کرده است. در این بازنویسی بیشتر به جنبههای
چندصدایی، بازیهای زبانی و واسازی توجه شده استکه این بازنویسی خیلی موفقانه
صورت گرفته است. شعر قربانی در صورت قبلی خود نیز یکی از بهترین شعرهای صمدی است
اما در این بازنویسی از نظر مولفههای آوانگاردیسم، فوقالعاده شده است.
اگر بخواهم قضاوت
کنم، مجموعهشعر من هم آدمم صمدی در بین مجموعهشعرهایش بهترین مجموعه است. شعر
قربانی در مجموعهشعر من هم آدمم و بازنویسی این شعر بنام سر خط در مجموعهشعر
برادریدن تکاملیافتهترین شعر در رویکرد سرایش شعر صمدی میتواند باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر