پیش از اینکه به شعرهای
تانیا عاکفی بپردازم، لازم است اندکی در بارهی ریزوم پرداخته شود. ریزوم از اندیشهها
و نطریههای فلسفی پستمدرن است. پستمدرن مجموعهای از نظریههای موازی بههم
اند. بنابراین نباید فلسفهی پستمدرن را مانند فلسفهی مدرن دارای موضع مشخصی از
شناخت و روشنگری دانست. فلسفههای پستمدرن ادعای ارایهی شناخت و روشنگری مشخصی
از پدیدهها و امور ندارند، بلکه از چشماندازهای متفاوت به پدیدهها و امور میبینند؛
زیرا پدیدهها و امور را چند وجهی و چند بعُدی میدانند. در فلسفهی مدرن ما با
این یا آن طرفیم، اما در فلسفههای پستمدرن با هم این و هم آن طرفیم.
فلسفههای پستمدرن
نگاهِ پیچیده-پیوسته به مناسبات جهان دارند. ریزوم نظریهی فلسفی پستمدرنیستیای
استکه توسط ژیل دلوز و فلیکس گتاری در کتاب «هزار فلات» مطرح شدهاست. ریزوم
اصطلاح گیاهشناسی بوده که دلوز به آن مفهوم فلسفی بخشیدهاست. معمولا از نظر رشد،
دو گونه گیاه داریم، گیاهِ درختی و گیاهِ ریزومی است. گیاه درختی عمودی رشد میکند،
گیاه ریزومی افقی پخش میشود. اگر ریشهی درخت آسیب ببیند، درخت خشک میشود. اما گیاهِ
ریزومی ریشه، تنه و شاخهی تعریفشده و مشخصی ندارد، زیرا به طور افقی روی زمین
ریشهدواند، گسترده میشود. گیاهِ ریزومی هرچه قطع شود، بیشتر میشود.
بنابراین گیاه درختی
یک مناسبت است. گیاه ریزومی مناسبات و ارتباطات استکه مرز مناسبات و ارتباطات
بنابه گستردگیایکه دارد، چندان مشخص نیست. در ریزوم مرکز و حاشیه مطرح نیست.
یعنی در گیاه ریزومی نمیتوان مشخص کرد که ریشه، ساقه و شاخهی گیاه کجا است. گیاه
ریزومی به مرکز/ مرز و محور/ حاشیه تقسیم نمیشود؛ زیرا مناسبات در گیاه ریزوم
حاشیه/ حاشیه و مرز/ مرز است.
در گیاه ریزوم نمیتوان
ختم یک گیاه و شروع گیاه دیگر را مشخص کرد تا فاصله بین دو گیاه را مرز دانست.
گیاه ریزوم در مرزبودگی است. بنابراین بهتر استکه به گیاه ریزوم نگاهِ
پیچیده-پیوسته داشتهباشیم. اما به درخت میتوان نگاهِ مناسبتی و تکبعدی داشت. دلوز
با استفاده از این مناسبات پیچیده-پیوستهی گیاه ریزومی میگوید مناسبات پدیدهها،
جهان، انسان و مناسبات انسان با انسان و جهان، مناسبات ریزومیک و افقی است نه
مناسبت عمودی و تکبعُدی.
از نظر دلوز چیزها، رویدادها و مفهومها در جهان با هم
مناسبات و ارتباطات تو در تو و چند لایه دارد. بنابه همین برداشت استکه دلوز از
مناسبات جهان خوانش و تاویل پیچیده-پیوسته ارایه میکند و به نوعی در نظریهپردازیهای
خویش از ادبیات به فلسفه، از فلسفه به علم، از علم به سینما و... گذر میکند. نظریهی
پستمدرنیستی دلوز به این مناسبت، نظریهی ریزوم است. فوکو آیندهی فلسفه را عصر
دلوز میداند. یعنی عصری که فلسفه باید خوانش از مناسبات و ارتباطاتِ
پیچیده-پیوستهی پدیدهها و رویدادها ارایه کند.
ریزومنویسی یا شعر
ریزوم نگرش و رویکردش را از نظریهی فلسفی ریزوم گرفتهاست. ناصر نجفی نخستین کسی
استکه در 1363 در ادبیات و شعر فارسی ریزومنویسی کردهاست. امروز این رویکردِ
شعرنوشتاری نسبتا در ادبیات ایران معمول است و یکی از رویکردهای متن و شعرهای پستمدرن
دانسته میشود. در ادبیات و شعر افغانستان بانو تانیا عاکفی نخستین بار در این
رویکرد مجموعهشعری «خراسانزادهی ان ال زمینم» را ارایه کردهاست.
زندگی ادبی و فرهنگی
تانیا عاکفی
تانیا عاکفی (1981)
از شاعران هرات استکه در اروپا زندگی میکند. از سالهای 2009 و 2010 به ریزومنویسی
آغاز کرده و در این رویکرد شعر مینویسد. تانیا عاکفی در سال 2017 با بانو غزال
نور، موسا فرکیش، حسین پرواز، محمدشاه فرنود، انجمن ریزوم را تاسیس کردهاستکه
این انجمن فراتر از ریزومنویسی به توسعه و ترویج اندیشه و نظریهی فلسفی ریزوم میپردازد.
انجمن ریزوم معمولا برنامههای ادبی و فرهنگی در خوانش ادبیات، فرهنگ، موسیقی، هنر
و... با رویکرد ریزومی برگزار میکند. از تانیا عاکفی یک مجموعهشعر در رویکرد
ریزومی به نشر رسیده و در افغانستان پخش شدهاست.
رویکرد ریزومی در شعر
تانیا عاکفی
شعر ریزوم شبکهی
پیچیده-پیوستهای از زبانورزیها، ایدهها، ادغام قالبها، صداها، زمانها و مکانها،
تصویر، نقل قولها، متنها و... استکه آغاز و پایان شعر مشخص نیست. خواننده،
هنگام خواندن یک ریزم ممکن چندین بار تصور کند که شعر پایان مییابد اما شعر پیش
از آنکه به پایان برسد، از جایی آغاز میشود. بنابراین شعر ریزوم ایدهی آغاز و
پایان را دچار چالش میکند و میخواهد نظریهی فلسفی ریزوم را در بافتار متن نشان
بدهد. به این اساس میتوان گفت شعر یا متن ریزوم میتواند مجموعهای از خلاقیتها
و طرحهای پستمدرنیستی را در متن بازتاب بدهد و چالشی علیهِ هرگونه ساختار، فرم،
معنا و شالودههای پیشفرض باشد.
هر ریزوم نمونهی
خلاقی از خود است. نمیتوان مناسبات بافتاری و... یک ریزوم را نمونه برای ریزومهای
دیگر دانست و برای ریزومسرایی پیشفرض گرفت. هر ریزوم باید در موقع اجرا و ارایه،
طرح بافتاری و شبکهای خود را بسازد. درست نیست برای شعر ریزوم مانند فرم شعر
نیمایی، سپید و... چارچوب ارایه کرد. از آنجاییکه نمیتوان ریزومها را در فرم و
قالبی از قبل مشخص قرار داد و بعد معیارهای آن فرم و قالب را بر ریزومهای دیگر
تعمیم داد؛ بنابراین هر ریزوم میتواند بلندپروازیهای بافتاری، زبانی و شبکهای
غیر قابل تعمیم خود را داشتهباشد.
بنابه آنچهکه اشاره
شد، به یک ریزوم-شعر تانیا عاکفی به عنوان نمونه پرداخته میشود. اسم این شعر
«مهرگان» است. در مجموعهشعر «خراسانزاده ال ان زمینم» نشر شدهاست. بند نخست شعر
سطرهای آهنگین دارد و ایدهی آن عشقورزی است: «... بیاموزند از ما «تانگوی» عشقبازی
را/ تو ودکا میشوی یا من شوم داروِ غمهایت؟! تبسم در لبانم هدیهای از اوج
عریانی». شعر در بند دوم از سطرهای آهنگین به سطرهای منثور عبور میکند و ایدهی
شعر از عشق به انتقاد اجتماعی و دینی گذر میکند: «دستر خوانت را برچین/ باد تاک
اجساد مردگان بر دوش اینجا میوزد/ خواب پریشانیکه کودکان امروز میبینند/ جرم
مدرسه رفتن پدران شان است که کتاب مقدس راه را برای شان میگشود/ به ترسیم زنان
شهر/ همهی مردان روستای ما زنا کردند و آخوند سر منبر اشاره کرد/ این زنان فاحشهاند!!!»
بند سوم شعر در قالب غزل ارایه میشود: «وقتی تو پرسه میزنی بر سر کوچهی دلم/
چُپ-چُپ و بی خبر سخن شعر و ترانه میشود/ دختر پُر شرارتی، نام ترا صدا زند/ خندهگنان
برای تو، دام به خانه میشود/ پیرهن انتحاریم تنگ به سینه میتپد/ منفجرم نما شبی،
مرگ بهانه میشود/...». بند چهارم شعر با یک متل آغاز میشود: «خواهی نشو رسوا
همرنگ جماعت باش/...» در این بند از برداشت همرنگ جماعتبودن انتقاد میشود. بند
پنجم شعر توصیف یک صحنهی اروتیک است: «دست و پاها بههم آویخته از پا و سر اند/
زن خوبیده زیر «اورسی»/ مردی روی بدنش جاری هست/.../بوى آغوش كسى ياد ترا زنده كند/
یاد تو مرد شود در بر من/ و به مانند تو وحشى و حريص/ بند دستان مرا ”اولچك" احساس زند/ خم شود روى تنم/ بوته
هاى سر پستان مرا سبز كند/ من حريفى كه لبم سرخ شده/ و نگاهم همه لبریز تو هست»
شعر در بند ششم به اساطیر پرتاپ میشود: «اهورا مزدايم!/ ياقوت لبم را در نوروز بوسههايت
جا گذاشتهام/ زبرجد نگاهم را در كدامين مهرگان ديدارت چراغانى مىنمايى؟/ بگذار ژىهاكها
از سينهام سر بزنند/ فريدون مهرت را كه دارم، چه باك است مرا؟!/ جشن آزادى خراسانزمين
خجستهات باد/ اين مهرگان است!» بندهای دیگر به صورت نثر، نظم و دوبیتی در شعر
وارد میشوند. سرانجام شعر در این سطرها پایان نه رها میشود تا ادامهی آن را
خواننده حدس بزند: «مرد خيال باف/ اين تارها را محكم ببفاف/ دهنِ قيچىها را ببند/
و ريشه در ژرفهاى هر گسستنى كن/ واقعيت در راه است/ و من و تو چشم در راه...». شعر
با ایدهی عمومی از عشق مطرح میشود، وارد فضاها، قالبها و ایدههای متفاوت میشود
تا اینکه شاعر، شعر را در طرحی نسبتا خصوصی از عشق جا میگذارد.
در این شعر و در سایر
شعرهای تانیا عاکفی نسبتا رویکردهای ریزومی بازتاب یافتهاست. بهنوعی ادغامِ قالبها،
فضاها، زمانها، صداها و ایدهها و مناسبات زبانورزانه در ریزومهای تانیا عاکفی
دیده و احساس میشود اما این ادغامها برای ریزومهای خیلی خلاق و متشخص بسنده
نیست؛ بنابراین بهتر است شاعر در چند مناسبات ریزومیک بیشتر ورود کند. این مناسبات
ریزومیک میتواند مناسبات بافتار، فضاهای سوریال (چگونگی پلزدن بین قالبها، ایدهها،
صداها، زمانها و مکان)، و زبانورزی (بازیهای زبانی و رابطهی دالها) است.
برای این بافتار میگویم
که از ساختار فرق شود. منظورم از بافتار همان مناسبات شبکهای است؛ اما تصور از
ساختار میتواند مناسبت عمودی و مشخص باشد. در بافتار و شبکهسازی، ساخت مشخصی در
نظر نیست، بلکه مهم چگونگی طراحی بافتهای خلاق و از قبل مشخصنشده، است. این
بافتارهای خلاق چنانکه لازم است در ریزومهای تانیا عاکفی اتفاق نمیافتد. بنابراین
گاهی طوری احساس میشود که بندهای شعر بدون مناسبات بافتاری و سوریال کنار هم
گذاشته شدهاند.
منظور از فضاها و
مناسبات سوریال این استکه باید در ادغام ایدهها، صداها، زمانها و مکانها زمینهسازی
سوریال را فراهم کرد که این زمینهسازی سوریال موجب مناسبات و فضاهای سوریال در
ریزوم شود. یعنی ادغام قالبها، ایدهها، صداها، زمانها و... جدا از هم تصور و
احساس نشوند؛ بلکه کلیتِ پیچیده-پیوستهی شبکهای (ریزوم) را بسازد. بنابراین ریزومهای
عاکفی به زمینهسازیهای بیشترِ سوریال نیاز دارد.
منظور از مناسبات
زبانورزانه این استکه رویکرد غالب در شعر و متن پستمدرن بازیهای زبانی و رابطههای
بازیگوشانهی دالها است. به این اساس در نظریههای پستمدرن به پیامدهای زبانی در
شعر بیشتر توجه میشود. در ریزومهای عاکفی تکههایی هستکه زبانورزانه استند اما
در کل بر مناسبات شعر، رویکرد زبانگرایی و زبانورزانه، جاری نیست. باید تاکید
کرد: شعرهای تانیا عاکفی امکانهای ریزومیک دارند اما بهتر است شاعر به خلاقیتهای
بافتاری، سوریال و زبانهورزانه در ارایهی شعرها بیشتر توجه کند.