کتابت و نوشتار از ویژگی های
جامعه متمدن و مدرن است. انسان مدرن و متمدن هرچه را که احساس یا فکر می کند، می نویسد؛
تفاوت نمی کند که این احساس یا فکر مربوط به حوزه عمومی است یا خصوصی. بنابر این
فرهنگ جامعه مدرن فرهنگ مکتوب است؛ برخلاف، فرهنگ جامعه های که مدرن نیست، بیشتر
شفاهی و گفتاری است. حتا نقد که رویکردی مدرن است وَ باید نوشتاری و مکتوب باشد
اما در جامعه های غیر مدرن، شفاهی است. اگر توجه کرده باشیم، نقدهای که در جامعه
ما ارایه می شود، اکثرا شفاهی ارایه می شود؛ کمتر منتقدی داریم که نقد مکتوب
ارایه می کند. جامعه مدرن جامعه ای است که از هرچه سند دارد؛ جامعه ای که مدرن
نیست حتا تاریخ اش نیز شفاهی است و از تاریخ اش نیز سند ندارد. بر این اساس،
رویکرد معمول و غالب فرهنگی جامعه ما شفاهی و غیر مکتوب است. در چنین وضعیتی -که شفاهی
گرایی وجه غالب فرهنگی است- کتابی نشر می شود، جدایی از هر اهمیت، از نگاه مدرنیت
پیامد فرهنگی دارد.
پاره های پیوسته چنانکه اشاره
شد به طور کلی از نظر فرهنگ کتابت و نوشتار اهمیت دارد؛ اما درصورتیکه موردی تر
به این اثر توجه شود، از این نگاه ها می تواند قابل ملاحظه باشد: از نظر گونه
نگارش؛ زبان و بیان نثر؛ چگونگی فهمِ تجربه فردی از زندگی؛ بازتاب رویدادهای زندگی
که در تاریخ و اسناد رسمی دیده نمی شوند؛ وَ بیان چشم دید رویدادهای تاریخی.
- پاره های پیوسته از نظر گونه
یا ژانر نگارش، ژانر خاطره نویسی است. خاطره نویسی یکی از ژانرهای نگارش معاصر
است؛ زیرا فرد رویدادها و تجارب زندگی اش را می نویسد که در گذشته این شیوه
نگارش چندان معمول نبوده است. ممکن فرد این تجارب و رویدادهای زندگی اش را برای
خود بنویسد اما معمولا از خاطرات یک فرد بنابه ماجراهاییکه در زندگی اش اتفاق
افتاده است؛ میتواند استفاده های متفاوت صورت بگیرد: استفاده ادبی به عنوان نثر
ادبی و داستان؛ وَ استفاده تاریخی از چشم دید خاطره نویس؛ زیرا خاطره نویس
رویدادها را بنابه چشم دید خویش ارایه می کند که از نظر اعتبارِ سندیت، ارزش
تاریخی دارد. قضاوت من از جایگاه خواننده این است که این اثر در ضمن خاطره بودن
اهمیت ادبی و تاریخی نیز دارد. اهمیت ادبی اش در این است که خاطرات با طرح روایی
و حادثه محور نوشته شده، خواننده را وا می دارد تا بخواند که بعد چه می شود.
اهمیت تاریخی اش در این است که بسیاری از رویدادهای تاریخی از دوره داوود تا
پایان دوره کرزی بنابه چشم دید رحمت الله بیگانه ارایه شده است؛ وَ مهم این است
که در ارایه این چشم دیدها خاطره نویس چگونگی رویدادها را بر اساس پیش فرض های
ذهنی خویش ارزشگذاری نمی کند بلکه رویدادها را آن چنانکه اتفاق افتاده و خاطره نویس
دیده است، بیان می کند. فقط در این کتاب، یادداشت نخست است که احساس می شود آنچه
بیان می شود چشم دید مستقیم نه بلکه به نوعی بیان غیر مستقیم یک رویداد است؛
زیرا توصیفی خاص از رویدادی ارایه نمی شود، رویداد کلی بیان می شود؛ اگرچه در
این یادداشت چندین رویداد تاریخی بیان می شود. اما هنگامی که حکومت داوود توسط
رژیم خلق و پرچم سقوط می کند؛ در بیان این سقوط و رویکار آمدن حکومت خلق و پرچم،
بیان رویدادها مستقیم و بنابه چشم دید خاطرهنویس ارایه می شود.
خاطره نویس ابعاد عاطفی زندگی اش
را نیز با صمیمیت بیان می کند که یکی از ویژگی های خاطره نیز همین بیان تجارب
عاطفی زندگی خاطره نویس است. بیگانه وقتی درگذشت مادرش را روایت می کند؛ خواننده
نمی تواند عاطفی نشود و جلوش اشک اش را بگیرد. اگرچه بیگانه گفته است که او در
موقع مرگ مادرش گریه نکرده است، زیرا «شاید آتش غم ها آب دیدگانم را خشک کرده
بود.» (بیگانه، 1395: 20). اما اینجا که رسیدم نتوانستم جلو اشکم را بگیرم «آفتاب
تازه همه جا را روشن کرده بود که بالای بستر مادرم رسیدم. آرام به یک پهلو
خوابیده بود، دیدم چشمانش بسته است. دستش را بوسیدم و برای اینکه آفتاب اذیتش
نکند، روی جایی سفیدش را به رویش کشیده از اتاق خارج شدم.» (بیگانه، 1395: 21).
بیگانه بی آنکه دانسته باشد؛ مادر دیگر همیشه چشم اش را بسته بوده و آفتاب نیز
دیگر او را اذیت نمیتوانسته است. بیان چنین رویدادهای زندگی آنهم با انتقال احساس
تجربه ای که خاطره نویس از چنین رویدادهای زندگی داشته است، خیلی ارزش هنری و
بشری دارد؛ تجربه های که زندگی اش می خوانیم!
- در یک اثر پرداخت زبانی و
چگونگی ارایه نثر خیلی مهم است. نویسنده باید بداند موضوع نگارش چیست و چگونه از
زبان استفاده کند و به نثر نگارش شکل ببخشد. خاطره نویسی نیازمند به زبان ساده،
معمول و مروج، بیان صمیمانه و به دور از فلسفه بافی و تحلیل است؛ زیرا نثر خاطره
تحلیلی نه بلکه بهتر است توصیفی و روایی باشد. رویکرد ادبی داشتن در خاطره نویسی
مهم است اما نه در حدی که زبان و ارایه نثر را درگیر شگردهای صنعت و صنعت سازی های
ادبی بسازیم. پاره های پیوسته از نظر پرداخت زبانی و چگونگی بیان نثر، معیارهای
خاطره نویسی را رعایت کرده است. بنابر این میتوان گفت این اثر از نظر چگونگی
ارایه نثر، شاخصه ها و ویژگی های را دارد که می تواند نمونه ای خوب با پرداخت
معاصر از نثر معاصر زبان پارسی دری در افغانستان باشد.
- خاطرات به نوعی چگونگی فهمِ
تجربهِ فردی خاطره نویس از زندگی را نیز بیان می کند. در پارههای پیوسته متوجه
تجربه و تحول تجربه جناب بیگانه از فهم زندگی می شویم. فهم فرد نتیجه چگونگی
برخورد و مناسبات اش با رویدادها و ماجراهای زندگی است؛ اگر از برخورد و مناسبات
اش با رویدادها و ماجراها نتیجه ای گرفت، فهم اش از زندگی دچار تحول می شود؛
معنا و تاویل متفاوت از قبل از زندگی ارایه می کند، اگر از برخورد و مناسبات اش
با رویدادها نتیجه ای نگرفت؛ فهمِ فرد از زندگی دچار تحول نمیشود و دچار عصبیت های
خویش می ماند. با خواندن خاطرات بیگانه متوجه می شویم که بیگانه از چه تجربه های
خانوادگی به چه تجربه های فردی از زندگی می رسد. دست یافتن به این تجارب از
زندگی بنابه چگونگی برخورد بیگانه با رویدادهای زندگی و معناگرفتن از این رویدادها
است. بیگانه بنابه برخورد با رویدادها و آشنایی با افراد به فهم اعتدال و میانه روانه
از زندگی می رسد؛ زیرا در خاطرات اش می بینیم که او با رویدادهای افراط گرایانه
زیادی برمی خورد و نتیجه می گیرد که بنیادگرایی و افراط مسیر باهمی برای زندگی
مسالمت آمیز نیست. بیگانه در خاطره ای یاد می کند «اگر ایما نمی بود شاید من
ملایی بودم متعصب، خشک و سخت گیر که از نوای موسیقی و صدای پای زنی ایمانم درز
برمی داشت.» (بیگانه، 1395: 33). بنابر این خواندن این اثر از نگاه زیست باهمی و
مدارا در زندگی آموزنده است.
- اسناد رسمی و تاریخی معمولا
چهره رسمی جامعه را می بیند و تغییر و تحول های سیاسی حکومت ها و جامعه را
روایت می کند؛ درحالی که جامعه لایه های متفاوت، پربارتر، معنامندتر و گیراتر از
چهره سیاسی دارد که در اسناد تاریخی و رسمی چندان بازتاب نمی یابد اما در سفرنامه
ها، داستان ها و خاطرات لایه های متفاوت جامعه دیده و نشان داده می شود. از
این نگاه، پاره های پیوسته غنای خود را دارد. در یادداشت «شاخه سمال» ما از کابل
تا پنجشیر، نما و خصوصیت های را می خوانیم که در کتاب های تاریخی و رسمی هرگز
به این نما و خصوصیت های زندگی و محیط اشاره نشده است «این موترها جای تیپ و
رادیو نداشتند؛ دریوران تیپ های مودل 530 را ماهرانه در سوچبورد موتر نصب می کردند
و چهار طرف این تیپ را چنان با پرک ها و گل ها تزیین می کردند که به سختی تیپ
قابل رویت می بود.
شوخی ارمنی زادم یک دمی مدارا کن
یا بیا مسلمان شو یا مرا نصارا کن
آهنگ های مجید با دنبوره مخصوص
خودش گوش های راکبین موتر را به نوازش می گرفت.
وقتی برای حاجتی، موتر می ایستاد
و ما از بام پایین می شدیم و به داخل موتر سر می زدیم؛ زنان با چادری های
پوشیده در چوکی های اول، و مردان با لنگی، کلاه قره قل مثل خشت های تعمیرات
چیده شده می بودند.» (بیگانه، 1395: 26).
- غیر از این موارد در این اثر
رویدادهای تاریخی نیز بازتاب یافته است. رویدادهای تاریخی ای که در این اثر
بازتاب یافته است، دو گونه رویدادها است؛ گونه ای از رویدادها که در سایر کتاب ها
می توان ثبت آن رویدادها را دید وَ گونه ای از رویدادها که چشم دید جناب بیگانه
است و فقط در پاره های پیوسته آمده است. بنابر این اطلاعات و ریدادهای که از چشم
دید آقا بیگانه ارایه شده است، از نظر تاریخی خیلی مهم و با اهمیت است زیرا
خواننده را به نوعی پشت صحنه رویدادهای تاریخی می برد و خواننده با تصمیم گیری های
پشت صحنه رویدادها و چگونگی اتفاق رویدادها آشنا می شود؛ مهم تر از همه اطلاعاتی
درباره شخصیت های سیاسی کشور به ویژه درباره شخصیت آمر صاحب مسعود، قهرمان ملی
کشور، نیز آمده است که خواننده را نسبتا از نمای نزدیک با شخصیت عملی آمر صاحب
آشنا می سازد که این اطلاعات در آثار دیگر کمتر بازتاب یافته است؛ زیرا این نمای
نزدیک از آمر صاحب از چشمدید و چشم انداز جناب بیگانه ارایه شده است؛ هر فرد از
شخصیتی، شناخت و تجربه خودش را دارد؛ بنابر این خواننده با تجارب بیگانه از آمر
صاحب با آمر صاحب آشنا می شود.
درکل اطلاعاتی تاریخی که به عنوان
چشم دید و تجربه مستقیم خاطره نویس در پاره های پیوسته بازتاب یافته است؛ بیشتر
مربوط به جبهه شمال و مقاومت است.
پیشنهادم این است که این کتاب را باید خواند؛ زیرا
نمی شود خاطرات و چشم دیدهای خاطره نویس را فشرده و خلاصه کرد و به دیگران
انتقال داد؛ با خواندن پاره های پیوسته است که با زندگی یک فرد و فهمِ او از
زندگی و رویدادهای اجتماعی و تاریخی آشنا می شویم که این آشنایی یعنی دست یافتن
به اطلاعاتِ موردی است که تا هنوز نشنیده ایم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر