در این بخش به ضرورت نوشتن در جهان معاصر پرداخته میشود.
اینکه چرا انسان معاصر به نوشتن نیاز دارد و بین نوشتن و گفتن چه تفاوتهایی وجود
دارد که انسانها همه میتوانند سخن بگویند اما همه نمینویسند یا نوشتن را امر
دشواری میدانند. در ضمن انواع نگارش نیز معرفی شده است.
در جهان معاصر همه به نوشتن نیاز داریم
درست استکه ما در زندگی روزانهی خویش با افراد
زیاد، پیامهایی را رد وبدل میکنیم. در خانه با خانواده، در بیرون با دوستان و
آشنایان، در صنف با دانشجویان، در اجتماع با مردم و در محل کار با همکاران. شاید
در بسا موارد نیاز پیش نیاید که این پیامها نوشتاری باشد، بلکه میتواند گفتاری
باشد. اما اگر زندگی بشر را به دو بخش کلی دستهبندی کنیم: زندگی پیشانوشتاری و
زندگی پسانوشتاری.
در زندگی پیشانوشتاری، هنوز خط اختراع نشده بود،
انسانها در گروهها و جامعههای کوچک زندگی میکردند و روابط خود را حضوری و با
گفتار برقرار میکردند. پس از اختراع خط و با توسعهی جامعههای بشری، مناسبات اجتماعی
افراد در جامعه پیچیدهتر شد و نیازمندیها نیز بیشتر شد. بنابراین دیگر گفتار
نمیتوانست مشکل برقراری روابط و ادارهی امور اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و آموزشی
جامعه را حل کند.
اگر بخواهیم در بارهی اهمیت نگارش و نوشتار در زندگی
معاصر بشر فکر کنیم، مبالغه نخواهد بود که اهمیت مادی و معنوی بشر را به نوشتار
ارتباط دهیم، زیرا در نبود نوشتار نمیتوانیم به تمدن بشری در گذشته و در روزگار
کنونی بیندیشیم. بیندیشید اگر از زندگی انسان معاصر مکاتبات، مطبوعات، کتابها،
آگهیها، اسناد حقوقی، بازرگارنی، اداری و برنامههای تلویزیونی و سینمایی (برنامههای
تلویزیونی و سینمایی نیز نوشته میشوند و بعد اجرا میشوند) را حذف کنیم، در زندگی
ما چه میماند؟!. زندگی ما به زندگی ماقبل تاریخ رجعت میکند؛ یعنی زندگی بدویایکه
هنوز در آن خط اختراع نشده است.
ما در روزگاری قرار داریم که زندگی بشر وارد مناسبات
پیچیدهی شده است و این مناسبات پیچیده، بیشتر و پیچیدهتر میشود. تکنالوژی در
شکلدهی این مناسبات و روابط پیچیده، نقش خاصی دارد. بنابراین در این مناسبات و
روابط پیچیده، نوشتار در برقراری روابط و مناسبات بشری، جایگاه خاصی دارد. شما
روزانه نیاز پیدا میکنید که از مبایلتان پیامک بفرستید، یا در موقعیتهایی
استید که نمیتوانید صحبت کنید، باید بنویسید و پیام کنید؛ یا روزانه و شبانه از
فیسبوک، یاهو، ایمیل، وایبر، ایمو و... با دوستان و همکاران تان چت میکنید
و نامهنگاری میکنید؛ اینها همه شیوههای نگارش یا نگارش استند که در زندگی
روزمره و حتا خصوصی به آنها نیاز پیدا میشود.
در زندگی رسمی (که اغلب و اکثر روابط) مناسبات و پیشبرد
کار و امور اداره با نگارش و نوشتار صورت میگیرد. اگر خواستی را به اداره مطرح میکنیم
یا اموری را میخواهیم در اداره اجرا شود، همه به صورت رسمی در مکتوب و نوشتار
مطرح میشود و در بایگانی و دیتابس اداره به عنوان سند باقی میماند. بنابراین
زندگی رسمی و موفقیت یک کارمند در زندگی رسمیاش به فعالیت نوشتاریاش ارتباط
دارد.
اگر نقش نوشتن را در زندگی تحصیلی و در موفقیت تحصیلی
درنظر داشته باشیم، میبینیم که از مکتب شروع تا لیسانس (کارشناسی)، ماستری
(کارشناسی ارشد) و دورهی دکترا با نوشتن سر وکار داریم و موفقیت تحصیلی ما نیز به
نوشتن ارتباط دارد. حتا اگر نخواهیم محقق و پژوهشگر و نویسنده شویم یا باشیم،
بازهم در موقع تحصیل به نوشتن نیاز پیدا میکنیم. ارایهی پروژهها، سیمینارها،
پاسخ به پرسشهای امتحان، ارایه پایاننامه در پایان تحصیل، همه با نوشتن صورت میگیرد.
بنابراین میتوان گفت انسان معاصر ناگزیر به نوشتن
است و به نوعی نمیتواند از نوشتن فرار کند؛ اگر بخواهد از نوشتن فرار کند و
ننویسد به این معنا استکه آگاهانه میخواهد از امکانهای موفقیت و رشد شخصیتی،
سیاسی، فرهنگی و علمی در زندگیاش استفاده نکند و این امکانها را کنار گذارد.
اما برای بسیاریها نوشتن کار دشواری است حتا برای
کسانیکه دورههای دانشگاه (کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا) را سپری کردهاند.
درست استکه نوشتن نسبت به گفتار، محدودیتها و دشوارهای خود را دارد؛ نخست اینکه
نوشتن نسبت به گفتار، شیوهِ بیانِ مستدلتر میخواهد، دوم در نوشتن باید شیوهی
نگارش را رعایت کرد، که رعایت شیوهی نگارش به آموزش و یادگیری نیاز دارد. یعنی
هرکسیکه میخواهد بنویسد باید بر شیوهی نگارش و قاعده و قواعد دستور زبان و
رعایت این قاعده و قواعد آگاه باشد تا نوشتارش از اشتباههای نگارشی مصوون بماند
که مایه بدفهمی و نفهمی نوشتار نشود.
مهمتر از همه نوشتن مانند شنا و آببازی است، باید
به نوشتن عادت کرد و همیشه نوشت. اگر عادت نکنیم و همیشه ننویسم، نوشتن برای ما
دشوار خواهد شد. افرادی زیاد استند که در بارهی قاعده و قواعد نگارش و دستور زبان
میدانند و میتوانند عیبهای نگارشی و مشکلات دستوری نوشتهها را بدانند اما خود
شان نوشته نمیکنند؛ زیرا نوشتن برای شان دشوار است. به این معنا استکه در بارهی
شنا بسیار خوانده باشیم اما هیچگاهی نخواستهایم وارد رود و دریا شویم. بنابراین
نوشتن جسارت میخواهد، یعنی جسارتِ دل به دریازدن. چنانکه با عمل و انجام شنا
وآببازی به آببازی عادت میکنیم با عمل و انجامِ نوشتن نیز به نوشتن میتوانیم
عادت کنیم و نوشتن برای ما میتواند به عادت و کار نسبتا سادهای تبدیل شود. اگر
میخواهید عملا نگارش را یاد بگیرید، بتوانید انواع گزارش را بنویسید و نویسنده
شوید؛ بخوانید و بنویسید.
چرا گفتن آسان و نوشتن دشوار است؟
برای همهی ما گفتن آسان و نوشتن دشوار است. روزانه
بیتکلیف خاصی از زبان بهره میگیریم و با خانواده، با همکاران، با همصنفان و...
صحبت میکنیم و ساعتها قصه میگوییم. اگر از ما بخواهند تا صحبتها یا بخشی از
صحبتهای خود را بنویسیم، دچار مشکل میشویم و میخواهیم که این پیشنهاد را
نپذیریم. همین دچار مشکلشدن، تکلیفی است برای نوشتن.
بنابراین نوشتن تکلیف و مشقت میخواهد. یعنی ما باید
برای نوشتن مرحلههای آموزشی و تجربی را سپری کنیم. در بارهی قاعده و قواعد نوشتن
آموزش ببینیم و در ضمنِ آموزش قاعده و قواعد نوشتن، بایستی نوشتن را تجربه کرده و
به نوشتن عادت کنیم. در این صورت میتوانیم بنویسیم اما در غیر آن نوشتن برای ما
کار دشوار و دست و پاگیری خواهد شد.
چنانکه اشاره شد نوشتن نسبت به سخن قاعده و قواعد و
شرایط سختتری برای رعایت دارد تا نوشتن عملی و اجرا شود. درصورتیکه این شرایط رعایت
نشود، ممکن در نوشتن ابهامهای معنایی و دستوری رخ بدهد که مایهی شرمساری
نویسنده شود.
نخستین قاعده و قواعد در نوشتن رعایت درستنویسی (املا
و انشا) و دستور در نوشتن واژهها، عبارتها، جملهها، پاراگرافها (بند) و متن
است. بعد چگونگی به کارگیری نثر، چگونگی ارایهی بیان (توصیف و استدلال و...) و
خلاقیت فردی نویسنده در نوشتن است. اگر خلاقیت فردی را در نوشتن درنظر نگیریم
(خلاقیت فردی نیز بیارتباط به مطالعه و نوشتن نیست)؛ روش نگارش ویژگیهای خوب
نوشتن در اثر تمرین، کوشش، تجربه و عادت به وجود میآید که یک نویسنده پس از کوشش
و تجربهی نوشتن دارای توانایی و مهارتهای لازم در نوشتن میشود.
اما در هر نوشتن حتا نوشتههای خیلی عادی و خصوصیایکه
به دوستان خود از مبایل، فیسبوک و... پیام میگذاریم، رعایت قاعده و قواعد دستوری
و املای زبان ضرور است. زیرا رعایت این قاعده و قواعد برای طرف، نشاندهندهی سواد
و دانش ما است. اما در سخن چندان به این شرایط که در نوشتن مکلف به رعایت آن
استیم، میتوانیم مکلف به رعایت آن نباشیم. در سخن میتوانیم از موضوع مورد بحث
دور شویم به حاشیه بپردازیم و باز برگردیم به اصل موضوع. حتا به تعبیر عام از این
شاخ به آن شاخ بپریم و پراگندهگویی کنیم و از آخر و وسط، موضوع را آغاز کنیم. جملهها،
کلمهها، منظور، ایده و مفهومی را تکرار کنیم و قید وبندی را چندان رعایت نکنیم.
اگر در نوشتن چنین کاری را کنیم، خلاصه اینکه نوشتن به رسوایی کشیده میشود.
بنابراین اگر در سخن به نظم و نسقی ملزم نباشیم بازهم میتوانیم از زیر بار سخن
براییم و مخاطبان خویش را مصروف نگه داریم، اما در نوشتن مکلف به نظم و نسق استیم.
با اینهم سخن و نوشتن هر کدام امکانها و محدودیتهای
خود را دارد:
- از سخن همه بیسواد و باسواد میتوانند استفاده
کنند اما از نوشتن تنها سوادداران میتوانند استفاده کنند.
- نوشته همیشه میماند. بنابراین مخاطب نوشته،
فرازمانی و فرامکانی است. به طور مثال ما نوشتههای چندهزارسال پیش افلاتون و
ارستو را که در یونان نوشته شده، امروز در افغانستان میخوانیم. اما سخن همینکه
گفته شد از بین میرود. زیرا محدود به زمان و مکان است. اگرچه امروز با ثبت و...
سخن را نیز میتوان حفظ کرد.
- در سخن نسبتا از قید وبندیکه در نوشتار باید رعایتکنیم
آزادیم؛ حتا اگر اشتباه میکنیم، میتوانیم موقع سخن اشتباه خود را رفعکنیم. اگر
ابهامی در سخن ما وجود داشت، مخاطب میپرسد، به مخاطب توضیح میدهیم و ابهام رفع
میشود. اما مخاطبان ما در نوشتن مخاطبان حاضر نیستند، حتا مخاطبان ما در نوشتن میتوانند
افرادی باشند که چند هزار سال بعد نوشتهی ما را بخوانند. بنابراین در نوشتن ما با
مخاطبان غایب و با دیگری غایب طرفایم که نمیتوانیم مشکل و ابهام نوشتهی خود را
برای خواننده و مخاطب توضیح بدهیم. پس در نوشتن ضرور است تا قاعده و قواعد را
رعایتکنیم، بکوشیم واضح، مستدل، صریح و بدون ابهام و مشکل بنویسیم.
- در سخن چندان به ابزار و وسایل نیاز نداریم اما در
نوشتن به ابزار و وسایل از جمله به قلم و کاغذ و به کمپیوتر و پرنتر نیاز داریم.
«هر نوشتهای قولی است، ولی هر قولی نوشته نیست. و
هرکس که قول و کتابت را نیک تواند به کمال نزدیکتر است.»
«شرف نوشته بدان است: دانش به میانجی او، از دانا به
غایبان رسد و از پیشینیان به آیندگان انتقال یابد. درحالیکه از گفتار تنها حاضران
بهره برگیرند، مگر اینکه زبان به زبان انتقال یابد که ناگزیر در آن تصرف، اجتنابناپذیر
باشد.»
«شرف نوشته همچنان به آن استکه نوشته قولی است پای
برجا و تا خط برجای است آن قولی از نویسنده به آواز برجای باشد. پس نوشته قولی است
قایم به ذات خویش، هرچند گویندهی آن خاموش گشته باشد و آنکه چیزی مینویسد، منکر
نوشتهی خویش نتواند شد.»
ناصر خسرو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر