۱۳۹۶ اردیبهشت ۳۰, شنبه

نگاهی به «پاره های پیوسته» اثر رحمت الله بیگانه


کتابت و نوشتار از ویژگی ­های جامعه متمدن و مدرن است. انسان مدرن و متمدن هرچه را که احساس یا فکر می­ کند، می ­نویسد؛ تفاوت نمی­ کند که این احساس یا فکر مربوط به حوزه عمومی است یا خصوصی. بنابر این فرهنگ جامعه مدرن فرهنگ مکتوب است؛ برخلاف، فرهنگ جامعه­ های که مدرن نیست، بیشتر شفاهی و گفتاری است. حتا نقد که رویکردی مدرن است وَ باید نوشتاری و مکتوب باشد اما در جامعه­ های غیر مدرن، شفاهی است. اگر توجه کرده باشیم، نقدهای که در جامعه ما ارایه می ­شود، اکثرا شفاهی ارایه می ­شود؛ کمتر منتقدی داریم که نقد مکتوب ارایه می ­کند. جامعه مدرن جامعه­ ای است که از هرچه سند دارد؛ جامعه­ ای که مدرن نیست حتا تاریخ ­اش نیز شفاهی است و از تاریخ ­اش نیز سند ندارد. بر این اساس، رویکرد معمول و غالب فرهنگی جامعه ما شفاهی و غیر مکتوب است. در چنین وضعیتی -که شفاهی­ گرایی وجه غالب فرهنگی است- کتابی نشر می ­شود، جدایی از هر اهمیت، از نگاه مدرنیت پیامد فرهنگی دارد.

پاره­ های پیوسته چنان­که اشاره شد به ­طور کلی از نظر فرهنگ کتابت و نوشتار اهمیت دارد؛ اما درصورتی­که موردی ­تر به این اثر توجه شود، از این نگاه ­ها می­ تواند قابل ملاحظه باشد: از نظر گونه نگارش؛ زبان و بیان نثر؛ چگونگی فهمِ تجربه فردی از زندگی؛ بازتاب رویدادهای زندگی که در تاریخ و اسناد رسمی دیده نمی ­شوند؛ وَ بیان چشم­ دید رویدادهای تاریخی.

- پاره­ های پیوسته از نظر گونه یا ژانر نگارش، ژانر خاطره­ نویسی است. خاطره­ نویسی یکی از ژانرهای نگارش معاصر است؛ زیرا فرد رویدادها و تجارب زندگی ­اش را می ­نویسد که در گذشته این شیوه نگارش چندان معمول نبوده است. ممکن فرد این تجارب و رویدادهای زندگی ­اش را برای خود بنویسد اما معمولا از خاطرات یک فرد بنابه ماجراهایی­که در زندگی ­اش اتفاق افتاده است؛ می­تواند استفاده­ های متفاوت صورت بگیرد: استفاده ادبی به عنوان نثر ادبی و داستان؛ وَ استفاده تاریخی از چشم­ دید خاطره ­نویس؛ زیرا خاطره ­نویس رویدادها را بنابه چشم ­دید خویش ارایه می­ کند که از نظر اعتبارِ سندیت، ارزش تاریخی دارد. قضاوت من از جایگاه خواننده این است که این اثر در ضمن خاطره بودن اهمیت ادبی و تاریخی نیز دارد. اهمیت ادبی ­اش در این است که خاطرات با طرح روایی و حادثه­ محور نوشته شده، خواننده را وا می ­دارد تا بخواند که بعد چه می ­شود. اهمیت تاریخی ­اش در این است که بسیاری از رویدادهای تاریخی از دوره داوود تا پایان دوره کرزی بنابه چشم ­دید رحمت الله بیگانه ارایه شده است؛ وَ مهم این است که در ارایه این چشم­ دیدها خاطره­ نویس چگونگی رویدادها را بر اساس پیش ­فرض ­های ذهنی خویش ارزشگذاری نمی­ کند بلکه رویدادها را آن ­چنان­که اتفاق افتاده و خاطره ­نویس دیده است، بیان می­ کند. فقط در این کتاب، یادداشت نخست است که احساس می ­شود آنچه بیان می ­شود چشم ­دید مستقیم نه بلکه به نوعی بیان غیر مستقیم یک رویداد است؛ زیرا توصیفی خاص از رویدادی ارایه نمی ­شود، رویداد کلی بیان می ­شود؛ اگرچه در این یادداشت چندین رویداد تاریخی بیان می ­شود. اما هنگامی که حکومت داوود توسط رژیم خلق و پرچم سقوط می­ کند؛ در بیان این سقوط و رویکار آمدن حکومت خلق و پرچم، بیان رویدادها مستقیم و بنابه چشم­ دید خاطره­نویس ارایه می ­شود.

خاطره ­نویس ابعاد عاطفی زندگی­ اش را نیز با صمیمیت بیان می­ کند که یکی از ویژگی ­های خاطره نیز همین بیان تجارب عاطفی زندگی خاطره ­نویس است. بیگانه وقتی درگذشت مادرش را روایت می ­کند؛ خواننده نمی­ تواند عاطفی نشود و جلوش اشک­ اش را بگیرد. اگرچه بیگانه گفته­ است که او در موقع مرگ مادرش گریه نکرده است، زیرا «شاید آتش غم­ ها آب دیدگانم را خشک کرده بود.» (بیگانه، 1395: 20). اما اینجا که رسیدم نتوانستم جلو اشکم را بگیرم «آفتاب تازه همه ­جا را روشن کرده بود که بالای بستر مادرم رسیدم. آرام به یک پهلو خوابیده بود، دیدم چشمانش بسته است. دستش را بوسیدم و برای این­که آفتاب اذیتش نکند، روی­ جایی سفیدش را به رویش کشیده از اتاق خارج شدم.» (بیگانه، 1395: 21). بیگانه بی آنکه دانسته باشد؛ مادر دیگر همیشه چشم­ اش را بسته بوده و آفتاب نیز دیگر او را اذیت نمی­توانسته است. بیان چنین رویدادهای زندگی آنهم با انتقال احساس تجربه­ ای که خاطره­ نویس از چنین رویدادهای زندگی داشته است، خیلی ارزش هنری و بشری دارد؛ تجربه­ های که زندگی ­اش می­ خوانیم!

- در یک اثر پرداخت زبانی و چگونگی ارایه نثر خیلی مهم است. نویسنده باید بداند موضوع نگارش­ چیست و چگونه از زبان استفاده کند و به نثر نگارش شکل ببخشد. خاطره ­نویسی نیازمند به زبان ساده، معمول و مروج، بیان صمیمانه و به دور از فلسفه ­بافی و تحلیل است؛ زیرا نثر خاطره تحلیلی نه بلکه بهتر است توصیفی و روایی باشد. رویکرد ادبی داشتن در خاطره­ نویسی مهم است اما نه در حدی که زبان و ارایه نثر را درگیر شگردهای صنعت و صنعت ­سازی ­های ادبی بسازیم. پاره­ های پیوسته از نظر پرداخت زبانی و چگونگی بیان نثر، معیارهای خاطره ­نویسی را رعایت کرده است. بنابر این می­توان گفت این اثر از نظر چگونگی ارایه نثر، شاخصه­ ها و ویژگی­ های را دارد که می ­تواند نمونه ­ای خوب با پرداخت معاصر از نثر معاصر زبان پارسی دری در افغانستان باشد.

- خاطرات به نوعی چگونگی فهمِ تجربهِ فردی خاطره­ نویس از زندگی را نیز بیان می­ کند. در پاره­های پیوسته متوجه تجربه و تحول تجربه جناب بیگانه از فهم زندگی می ­شویم. فهم فرد نتیجه چگونگی برخورد و مناسبات ­اش با رویدادها و ماجراهای زندگی است؛ اگر از برخورد و مناسبات­ اش با رویدادها و ماجراها نتیجه ­ای گرفت، فهم ­اش از زندگی دچار تحول می ­شود؛ معنا و تاویل متفاوت از قبل از زندگی ارایه می ­کند، اگر از برخورد و مناسبات­ اش با رویدادها نتیجه ­ای نگرفت؛ فهمِ فرد از زندگی دچار تحول نمی­شود و دچار عصبیت­ های خویش می ­ماند. با خواندن خاطرات بیگانه متوجه می­ شویم که بیگانه از چه تجربه ­های خانوادگی به چه تجربه­ های فردی از زندگی می­ رسد. دست ­یافتن به این تجارب از زندگی بنابه چگونگی برخورد بیگانه با رویدادهای زندگی و معناگرفتن از این رویدادها است. بیگانه بنابه برخورد با رویدادها و آشنایی با افراد به فهم اعتدال و میانه­ روانه از زندگی می ­رسد؛ زیرا در خاطرات­ اش می ­بینیم که او با رویدادهای افراط ­گرایانه زیادی برمی ­خورد و نتیجه می­ گیرد که بنیادگرایی و افراط مسیر باهمی برای زندگی مسالمت­ آمیز نیست. بیگانه در خاطره ­ای یاد می­ کند «اگر ایما نمی­ بود شاید من ملایی بودم متعصب، خشک و سخت­ گیر که از نوای موسیقی و صدای پای زنی ایمانم درز برمی­ داشت.» (بیگانه، 1395: 33). بنابر این خواندن این اثر از نگاه زیست باهمی و مدارا در زندگی آموزنده است.

- اسناد رسمی و تاریخی معمولا چهره رسمی جامعه را می ­بیند و تغییر و تحول­ های سیاسی حکومت­ ها و جامعه را روایت می­ کند؛ درحالی که جامعه لایه­ های متفاوت، پربارتر، معنامندتر و گیراتر از چهره سیاسی دارد که در اسناد تاریخی و رسمی چندان بازتاب نمی­ یابد اما در سفرنامه ­ها، داستان ­ها و خاطرات لایه ­های متفاوت جامعه دیده و نشان داده­ می­ شود. از این نگاه، پاره­ های پیوسته غنای خود را دارد. در یادداشت «شاخه سمال» ما از کابل تا پنجشیر، نما و خصوصیت­ های را می­ خوانیم که در کتاب ­های تاریخی و رسمی هرگز به این نما و خصوصیت­ های زندگی و محیط اشاره نشده است «این موترها جای تیپ و رادیو نداشتند؛ دریوران تیپ ­های مودل 530 را ماهرانه در سوچبورد موتر نصب می­ کردند و چهار طرف این تیپ را چنان با پرک ­ها و گل­ ها تزیین می­ کردند که به سختی تیپ قابل رویت می­ بود.

شوخی ارمنی زادم یک­ دمی مدارا کن

یا بیا مسلمان شو یا مرا نصارا کن

آهنگ­ های مجید با دنبوره مخصوص خودش گوش­ های راکبین موتر را به نوازش می­ گرفت.

وقتی برای حاجتی، موتر می ­ایستاد و ما از بام پایین می­ شدیم و به داخل موتر سر می ­زدیم؛ زنان با چادری ­های پوشیده در چوکی ­های اول، و مردان با لنگی، کلاه قره­ قل مثل خشت ­های تعمیرات چیده ­شده می ­بودند.» (بیگانه، 1395: 26).

- غیر از این موارد در این اثر رویدادهای تاریخی نیز بازتاب یافته است. رویدادهای تاریخی ­ای که در این اثر بازتاب یافته است، دو گونه رویدادها است؛ گونه­ ای از رویدادها که در سایر کتاب ­ها می­ توان ثبت آن رویدادها را دید وَ گونه ­ای از رویدادها که چشم ­دید جناب بیگانه است و فقط در پاره­ های پیوسته آمده است. بنابر این اطلاعات و ریدادهای که از چشم­ دید آقا بیگانه ارایه شده است، از نظر تاریخی خیلی مهم و با اهمیت است زیرا خواننده را به نوعی پشت صحنه رویدادهای تاریخی می­ برد و خواننده با تصمیم­ گیری­ های پشت صحنه رویدادها و چگونگی اتفاق رویدادها آشنا می­ شود؛ مهم­ تر از همه اطلاعاتی درباره شخصیت ­های سیاسی کشور به ویژه درباره شخصیت آمر صاحب مسعود، قهرمان ملی کشور، نیز آمده است که خواننده را نسبتا از نمای نزدیک با شخصیت عملی آمر صاحب آشنا می­ سازد که این اطلاعات در آثار دیگر کمتر بازتاب یافته است؛ زیرا این نمای نزدیک از آمر صاحب از چشم­دید و چشم ­انداز جناب بیگانه ارایه شده است؛ هر فرد از شخصیتی، شناخت و تجربه خودش را دارد؛ بنابر این خواننده با تجارب بیگانه از آمر صاحب با آمر صاحب آشنا می­ شود.

درکل اطلاعاتی تاریخی که به عنوان چشم ­دید و تجربه مستقیم خاطره­ نویس در پاره­ های پیوسته بازتاب یافته است؛ بیشتر مربوط به جبهه شمال و مقاومت است.
پیشنهادم این است که این کتاب را باید خواند؛ زیرا نمی شود خاطرات و چشم­ دیدهای خاطره­ نویس را فشرده و خلاصه کرد و به دیگران انتقال داد؛ با خواندن پاره­ های پیوسته است که با زندگی یک فرد و فهمِ او از زندگی و رویدادهای اجتماعی و تاریخی آشنا می ­شویم که این آشنایی یعنی دست یافتن به اطلاعاتِ موردی است که تا هنوز نشنیده ­ایم.

۱۳۹۶ اردیبهشت ۲۴, یکشنبه

شعر و شاعری را به سیاست تقلیل ندهیم! (اشاره به مقاله محترم سید رضا محمدی درباره عفیف باختری)

در جهانی که ما به سر می­ بریم؛ از نظر مناسبات بشری، جهانی پیوسته-پیچیده­ ای است؛ به این معنا که نمی­ توان مرزهای مشترک سیاست، اجتماع، فرهنگ، هنر و ادبیات را مشخص کرد و تاکید کرد که فرهنگ از اینجا شروع و اینجا ختم شده وَ از اینجا به بعد سیاست آغاز شده است. مناسبات بشری انسان و جامعه باستان با مناسبات بشری امروز قابل قیاس نیست؛ ممکن در مناسبات بشری جامعه­ های گذشته می­ شد مرزهای مناسبات بشری را از نظر فرهنگی و اجتماعی مشخص کرد اما در مناسبات کنونی بشر نمی­ شود مرز بین فرهنگ و اجتماع را مشخص کرد و تاکید کرد که این کردار فرهنگی، این اجتماعی و این سیاسی است. بنابر این به تعبیر دیلوز مناسبات جامعه بشری ریزومیک، تودرتو و پیچیده-پیوسته شده است. 
اگر با چشم­ انداز جامعه­ شناسانه کنونی به مناسبات بشری نگاه کنیم؛ نمی­ توانیم هنر را به سیاست، سیاست را به هنر؛ ادبیات را به اجتماع، اجتماع را به ادبیات؛ شعر را به سیاست، سیاست را به شعر و... تقلیل بدهیم و بگوییم این شعر از این جهت ارزش دارد که به اجتماع پرداخته یا این شعر از این نگاه ارزش دارد که به سیاست پرداخته است؛ درحالی­ که بسیاری­ ها به ویژه با چشم­ انداز نقد سنتی این کار را کرده­ اند و هنوز هم می­ کنند و می­ گویند ادبیات باید در خدمت اجتماع، ایدیدلوژی، عقیده یا سیاست باشد. درصورتی­ که درونمایه شعرهای یک شاعر، مرگ، انزوا، اندوه، تنهایی، عشق و... باشد می­ گویند این شاعر به اجتماع و سیاست نپرداخته است؛ اما پرسش این است که تصور مرگ، انزوا، اندوه، تنهایی، عشق، واماندگی و... خاستگاه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... ندارد؟! طبعا که دارد، وَ این موارد، پیامد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی زندگی جامعه­ های مدرن است که خود را همچون پیوستاری اجتماعی-سیاسی-هنری-فرهنگی نشان می­ دهد.
امروز کسانی که آخر هفته یا در روزهای هفته می روند خرید می کنند، فقط بنابه نیازمندی و ضرورتی که انسان در جامعه­های باستان و پیشامدرن داشتند؛ خرید نمی کنند، بلکه با خرید، کردار فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و... انجام می دهند. چرا خرید در جهان معاصر، کردار فرهنگی باید باشد به این دلیل که لباس به تعبیر بارت دیگر فقط کالا نیست بلکه یک نشانه است؛ یک نشانه فرهنگی، اجتماعی و حتا سیاسی است. بنابر این خریدکننده نشانه ها را می خرد نه کالای محض را. از این نگاه دیده می شود که بازار، فرهنگ، سیاست، اقتصاد و هنر چقدر درهم تنیده است که نمی شود در جهان معاصر حتا مرز یک خرید ساده را مشخص کرد و گفت که فقط خرید صورت گرفته است... یا درباره یک آگاهی بازرگانی گفت که فقط یک آگاهی است؛ درحالی که این آگاهی، آمیختاری از مناسباتِ رویکردِ فرهنگی، هنری، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که درهم تنیده و نمی شود مرز فرهنگ، سیاست، اجتماع و هنر را در یک آگاهی بازرگانی مشخص کرد، یا با تقلیل یکی بر دیگری این مناسبات را خواند.
چندی پیش، شاعر عزیز عفیف باختری درگذشت، در سوگ ایشان هر کس یادداشتی نوشت؛ اگر از حق نگذریم یادداشتی نسبتا خوب در بین یادداشت ها از استاد سید رضا محمدی، شاعر و نویسنده و رییس اتحادیه نویسندگان، بود. این یادداشت از سایت بی بی سی و نشریه های دیگر نشر شد. اما در این یادداشت آنچه که در زندگی عفیف باختری بیشتر برجسته شده بود این بود که عفیف را این سیاستمدار یا آن سیاستمدار و رییس جمهور یا آن والی دیده است و از ایشان تقدیر کرده است. به نوعی بیشتر از کارنامه شاعری و نگاه درون متن به شعر و شاعری عفیف به زندگی برون متن عفیف اهمیت داده شده بود؛ درحالی که برای بیان کارنامه یک شاعر بهتر است به شناخت شعر و به اهمیت شعر شاعر پرداخته شود تا شعر شاعر برای دیگران معرفی شود و خواننده ها اهمیت و تفاوت شعری شاعری را بدانند. اما از یادداشت سید رضا محمدی طوری استنباط می شد که گویا اهمیت یک شاعر و اهمیت شعر یک شاعر در این است که چقدر سیاستمدارها یا به طور واضح تر چقدر اشخاص و افراد حکومتی به شاعر توجه کرده است و شاعر را مورد شفقت و محبت قرار داده است.
 معرفی کارنامه یک شاعر از این چشم انداز نه نگاه سیاسی به شعر بلکه گونه ای از مرزگذاری ها بین شعر و فهم سیاسی است با تقلیل اهمیت شعر و شاعر به سیاست و سیاستمدار. در آغاز این یادداشت اشاره شد که نمی شود مرز بین شعر، سیاست، اجتماع، فرهنگ و... را در مناسبات بشری معاصر مشخص کرد یا این که ایده و معرفتی را به ایده و معرفتی دیگر تقلیل داد و بر اساس آن ایده ارزشگذاری کرد و خواند. توقع ما به عنوان خواننده این بود که جناب محمدی بیشتر فضاها و محتواهای هنری و بشری شعر عفیف باختری را باز و تاویل می کرد اما ایشان از پرداختن به فضاهای هنری و بشری شعرهای عفیف با بیان شعارهای کلی گذشته بود. از این رویکرد سید رضا محمدی پیش از این، کاوه جبران انتقاد کرده بود. شاید افراد دیگر نیز از این رویکرد انتقاد کرده باشد که من نخوانده باشم؛ بنابر این در ادامه این یادداشت ها، من نیز یادداشتی نوشتم تا کارنامه شعر و شاعر را به سیاست تقلیل ندهیم؛ اگرچه تقدیر و دید و وادید سیاستمدار و شاعر می تواند اهمیت انسانی خود را داشته باشد اما این اهمیت هیچگاه نمی تواند کارنامه هنری و ادبی یک شاعر را زیر سایه قرار بدهد یا طوری به کارنامه ادبی و هنری یک شاعر پرداخته شود که در آن چنان وانمود شده باشد که فلان یا بهمان سیاستمدار این شاعر را دیده است؛ بنابر این کارنامه ادبی این شاعر و خود این شاعر می تواند با اهمیت و مهم باشد.