تهیه و تدوین: ماهرخ غلامحسین پور
در دوره طالبان به عشق ادبیات، به دانشگاه کابل رفت و با مدرک کارشناسی ارشد در رشته زبان و ادبیات فارسی فارغالتحصیل شد. «یعقوب یسنا» حالا استاد دانشکده زبان و ادبیات دانشگاه «البیرونی» در کابل است. نام این شاعر و محقق ادبیات برای شیفتگان ادبیات در ایران نامی آشناست.
وبلاگ او با نام «گیلگمش» یکی از پرخواننده ترین وبلاگهای ادبی بود که حالا از طرف بلاگفا مسدود شده است. خودش دراینباره میگوید: «من چیزی ننوشته بودم که بهداشت انسانی جمهوری اسلامی را آلوده کند. قسمتی از مصاحبه "علیاماجده المهدی" را با سی ان ان، آن جا گذاشته بودم. وبلاگم نزدیک به 30 هزار بیننده ایرانی داشت. به هر حال، برایم تجربه دردناکی بود. بسیاری از نوشته و شعرهایم که در این وبلاگ بود، حذف و نابود شدند.»
«کتاب اهریمن»، «واژههای عربی شاهنامه»، «من و معشوق و ماقبل تاریخ» و «داناییهای ممکن متن» چهار اثر یسنا هستند که در نمایشگاه کتاب تهران درغرفه افغانستان چیده شدند و به گفته مسئول غرفه افغانستان، عنوان پرفروشترینها را از آن خود کردند.
یعقوب یسنا تاثیر شاعران و ادیبان ایران را در علاقهاش به ادبیات انکار نمیکند و میگوید: «من هرگز نمیتوانم خودم را از هدایت، شاملو، فروغ و دیگر مظاهر ادبیات ایران جدا بدانم.»
با یعقوب یسنا درباره تاثیر فرهنگ و ادبیات معاصر ایران بر افغانستان، نقش سیاست در ادبیات، وضعیت کتاب در افغانستان و نمایشگاه کتاب تهران به گفتوگو نشستهایم.
این گفتوگو شاید برایتان آزار دهنده باشد وقتی متوجه میشوید کتابهای ممنوع و ممیزی شده نویسندگان ایرانی به راحتی و بدون سانسور در کتابفروشیهای افغانستان یافت میشود.
اجازه بدهید نخست ازتاثیرگذاری و کنش و واکنش ادبیات معاصر ایران و افغانستان شروع کنیم؟
در دوره طالبان به عشق ادبیات، به دانشگاه کابل رفت و با مدرک کارشناسی ارشد در رشته زبان و ادبیات فارسی فارغالتحصیل شد. «یعقوب یسنا» حالا استاد دانشکده زبان و ادبیات دانشگاه «البیرونی» در کابل است. نام این شاعر و محقق ادبیات برای شیفتگان ادبیات در ایران نامی آشناست.
وبلاگ او با نام «گیلگمش» یکی از پرخواننده ترین وبلاگهای ادبی بود که حالا از طرف بلاگفا مسدود شده است. خودش دراینباره میگوید: «من چیزی ننوشته بودم که بهداشت انسانی جمهوری اسلامی را آلوده کند. قسمتی از مصاحبه "علیاماجده المهدی" را با سی ان ان، آن جا گذاشته بودم. وبلاگم نزدیک به 30 هزار بیننده ایرانی داشت. به هر حال، برایم تجربه دردناکی بود. بسیاری از نوشته و شعرهایم که در این وبلاگ بود، حذف و نابود شدند.»
«کتاب اهریمن»، «واژههای عربی شاهنامه»، «من و معشوق و ماقبل تاریخ» و «داناییهای ممکن متن» چهار اثر یسنا هستند که در نمایشگاه کتاب تهران درغرفه افغانستان چیده شدند و به گفته مسئول غرفه افغانستان، عنوان پرفروشترینها را از آن خود کردند.
یعقوب یسنا تاثیر شاعران و ادیبان ایران را در علاقهاش به ادبیات انکار نمیکند و میگوید: «من هرگز نمیتوانم خودم را از هدایت، شاملو، فروغ و دیگر مظاهر ادبیات ایران جدا بدانم.»
با یعقوب یسنا درباره تاثیر فرهنگ و ادبیات معاصر ایران بر افغانستان، نقش سیاست در ادبیات، وضعیت کتاب در افغانستان و نمایشگاه کتاب تهران به گفتوگو نشستهایم.
این گفتوگو شاید برایتان آزار دهنده باشد وقتی متوجه میشوید کتابهای ممنوع و ممیزی شده نویسندگان ایرانی به راحتی و بدون سانسور در کتابفروشیهای افغانستان یافت میشود.
اجازه بدهید نخست ازتاثیرگذاری و کنش و واکنش ادبیات معاصر ایران و افغانستان شروع کنیم؟
- راستش تفکیک این دو، کار دشواری است. ایرانیها، افغانستانی و تاجیکستانیها در کل، خالق یک فرهنگ هستند. آنها با هم مناسبات گسترده هستیشناسانه و فرهنگی دارند. گر چه این معمولا ادبیات افغانستان است که از ادبیات معاصر ایران بهره برده و مایه گرفته است، اما در مورد میزان و حدود این بهرهمندی به علت گستردگی، نمیتوان مرز و حدود مشخص کرد. هر شاعر و داستاننویس معاصر ایرانی خود به خود در کار شاعران و نویسندگان معاصر افغانستان رد پای گستردهای به جا گذاشته است. به اعتقاد من، شاعری که بیش از همه در محدوده ادبیات معاصر افغانستان اثرگذار بوده، فروغ است که اگر بخواهم از میزان تاثیرگذاری او بگویم، باید چندین رساله در این باب بنویسم.
- مناسبات انسانی در روزگار ما بسیار متنوع هستند، به ویژه مابین کشورهای فارسی زبان که به علت پیشینه تاریخی، زمینههای فرهنگی و زبان مشترک، این تبادل آسانتر انجام میشود. ما ایرانیها، تاجیکستانیها و افغانستانیها در یک حوزه بزرگ انسانی و فرهنگی قرار داریم که همان دایره فرهنگ ایرانی است. منظورم از ایرانی، معنای عام فرهنگی است و نه معنای تباری آن. در این مناسبات، ادبیات معاصر ایران البته جایگاه محوری دارد و ادبیات تاجیکستان و افغانستان از آن سرچشمه بهرهمند میشوند. این روند با مهاجرت بیش از پیش نسل جوان افغانستان به ایران، متداومتر شده است. کتاب فروشیهای افغانستان، غیر از کتابهای ایرانی از مولفان یا مترجمان ایرانی، کتاب دیگری ندارند. البته با این تفاوت که در افغانستان به راحتی کتابهای ممنوعه ایرانی را که در ایران منتشر نمیشوند، میتوان یافت؛ برای نمونه، کتابهای ممنوع «صادق هدایت» سال گذشته از سوی «نشر زریاب» در کابل منتشر شد.
- زبان، خانه هستی انسان است. انسان در درون زبان به معرفت و هستی شناسی
خود و جهان اطراف دست مییابد. بنابراین، من به عنوان یک فارسی زبان، با
زبان فارسی و ادبیات معاصر ایران احساس مشترک، عاطفی و روان شناختی دارم.
تا کنون هرچه کتاب خواندهام یا از نویسندگان، پژوهشگران و شاعران ایرانی
بوده یا ترجمه ایرانیان. من هرگز نمیتوانم خودم را از هدایت، شاملو، فروغ و
دیگر مظاهر ادبیات ایران جدا بدانم. ایران و نویسندگان ایرانی در واقع
معرفت، هستی و هویت فرهنگی من به شمار میروند. همان قدر که مسائل مرتبط با
ادبیات افغانستان برایم اهمیت دارد، مسائل مرتبط با ادبیات ایران نیز
برایم مهم است.
بر این باورم که ما فارسی زبانها، جدا از هر ملیتی و به دور از سیاست حکومتها، باید به عنوان لشکریان گسترش و اشاعه زبان فارسی از همدیگر حمایت و پشتیبانی کنیم.
- بله، من هم تاکید میکنم. روابط سیاسی ایران و افغانستان گرچه در ظاهر
نوسان داشته اما همیشه پشت پرده با مهر و توافق همراه بوده است. کرزای در
دور دوم انتخاب محمود احمدی نژاد، اولین کسی بود که انتخاب شدنش را به او
تبریک گفت.
سهم ایران دراعتلای فرهنگ بشری، سهم قابل توجهی است. ریشه این تاثیرگذاری به دو هزار و 300 سال پیش از میلاد برمیگردد. اما جمهوری اسلامی بیمیل نیست همه آن پیشینه را به حساب خود بگذارد. این در حالی است که نگاه جهان به ایران، نگاه دوگانهای است. افکار عمومی، ایران را ورای سیستم سیاسی حاکم بر آن قضاوت میکند. قضاوت دنیا این گونه نیست.کسی این معرفت را به حساب جمهوری اسلامی نمیگذارد. در واقع از بیرون، ایران ظرف زیبایی است با مظروفی که با آن ظرف ارتباطی ندارد.
من بر این باورم که نه حکومت افغانستان و نه حکومت ایران به تعهد و روابط فرهنگی خود پایبند نیستند و از امکانات فرهنگی هر دو کشور در جهت مطامع سیاسی استفاده میکنند.
جمهوری اسلامی در این سالها سیاستگذاری مشخصی برای اعتلای زبان فارسی در افغانستان نداشته و رایزنیهای فرهنگی آن معمولا ایدئولوژیک است و نه فرهنگی. البته افغانستان هم از رابطه خود با ایران به حد کفایت بهره برداری کرده است.
- مهمترین بهرهبرداری این بوده که مقامات افغانی با نزدیکی به مقامات ایرانی، تلاش میکنند امریکا را تحت فشار بگذارند. بنابراین، با این قبیل فشارها، هم از امریکا کمکهای مالی دریافت میکنند و هم از ایران. به نظر من، مجموعه این دوگانگیها بر شرایط ادبیات معاصر و تعاملات فرهنگی مابین ایران و افغانستان نیز اثرگذار بوده است.
- راستش رمان «گمنامی» در افغانستان از سوی کسانی که به نوعی جیرهخوار
نظام جمهوری اسلامی بودند، مورد توطئه بود. بارها نویسنده آن، آقای «تقی
بختیاری» مورد تهدید اسلامگرایان افراطی قرار گرفته است. این کتاب با وجود
مخالفت روحانیون مذهبی، باز هم در بازار کتاب افغانستان منتشر شد. حکومت
افغانستان معمولا از روابط زبانی و فرهنگی ایران با خود ناخشنود است و این
ناخشنودی را یک بار با توقیف کتابهایی که از ایران به افغانستان وارد
میشد، نشان داد. اما حقیقت این جا است که روابط زبانی و فرهنگی ایران و
افغانستان چنان در پیشینه مردم ریشه دارد که حکومتها نمیتوانند این روابط
را مهندسی و مدیریت کنند.
از سوی دیگر، افغانستان نمیتواند از جای دیگری به جز ایران برای دانشگاههای خود کتاب وارد کند. به هر حال، در افغانستان به حد کفایت محقق، پژوهشگر و مترجم وجود ندارد.
- من به مرگ نگاه ویژهای دارم. ادبیات نشانه میل انسان به جاودانگی و فرار از نیستی است و من هم از این قاعده مستثنی نیستم. به هر حال، مرگ یکی از دغدغههای من است. در مورد زنان باید بگویم من آنها را تحسین میکنم. زنان را عنصر وصل انسان به زندگی میدانم. من بر این باورم که بیهودگی میتواند یک مفهوم برخاسته از ذهن مردانه باشد. برای همین است که زنان نوعی تجلی از مفهوم تکامل خدا هستند.
- من با کمک فلسفه با دشواریهای زندگی روزانه در افغانستان کنار میآیم. این دیدگاههای فلسفی من است که بسیار به کارم میآیند. فلسفه، داستان کوتاه و شعر- یعنی در مجموع ادبیات و اسطورههایی که با آنها مانوسم، بخشی از دلمشغولیهای من هستند. شاهنامه و فروغ دو عنصر جدا نشدنی از روح و ذهن من هستند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر