یک: پیشینه جشن نوروز به پنج هزار سال پیش از امروز می رسد که نشانه های برگزاری آن در خاورمیانه (سومر و بابل)، در ایران، افغانستان، تاجیکستان و آسیای میانه قابل مشاهده است. در سومر و بابل جشن نوروز با منظومه آفرینش آغاز می شده است. همسرایان منظومه آفرینش را می خوانده اند و شاه حضور می یافته است؛ با حضور شاه، خواندن منظومه آفرینش و اجرای رسم های آیینی، چگونگی پیدایش و آفرینش جهان تمثیل می شده است (رجوع شود به پژوهش در اساطیر ایران- مهرداد بهار و به اسطوره و رمز- میرچاالیاده). پیشینه دین زرتشتی به پنج هزارسال نه به سه هزار و پنجصد سال (تقریبن) از امروز برمی گردد. بنابر این خاستگاه جشن نوروز کیش زرتشتی نیست و جشن نوروز یک جشن خاص زرتشتی نیست. طوری که ادیان پیش از دین زرتشتی از جشن نوروز و برگزاری آن استقبال کرده است؛ کیش زرتشتی نیز از این فرهنگ بشری (جشن نوروز) در منطقه استقبال کرده است.
دو: دین زرتشتی در جریان سال، شش جشن بنام گاهنبار دارد که هر گاهنبار به پیدایش موجودات توسط هورامزدا، ارتباط می گیرد. گاهنبار ششم زرتشتی که آخرین گاهنبار و آخرین جشن زرتشتی در پایان سال است؛ این گاهانبار برای تکمیل شدن آفرینش جهان و به ویژه آفرینش انسان ارتباط می گیرد، در بیست و پنج حوت برگزار می شده، به مدت ده روز یا بیشتر ادامه می یافته است. جشن نوروز با ششمین گاهنبار زرتشتی با تفاوت پنج روز، به گونه ای مصادف شده است که در دوره ساسانیان، گاهنبار ششم و جشن نوروز با تفاوت پنج روز پیهم و نسبتن همزمان برگزار می شده است. بنابر این، در دوره اسلامی، خاستگاه جشن نوروز و پیشینه فرهنگی آن درست شناخته نشده است و با گاهنبار ششم زرتشتی یکی دانسته شده است؛ این عدم شناخت جشن نوروز و گاهنبار ششم دین زرتشتی و عدم تفکیک این دو، باعث شده است که نوروز را همان گاهنبار ششم بدانند و بگویند که جشن نوروز از جشن های خاص زرتشتی است.
سه: جشن نوروز با جغرافیای طبیعی منطقه و تجربه عاطفی انسان از جغرافیای طبیعی تغییر چهار فصل، به ویژه چگونگی رویش و خشکیدن گیاه و کِشت وَ تکرار زمان (تغییر سال) ارتباط دارد. جغرافیای طبیعی منطقه از نظر تغییر و تحول آب و هوا طوری عیار شده که آب و هوای چهار فصل بطور جدی قابل احساس است؛ یعنی بهار، تابستان، پاییز و زمستان بطور حسی برای انسان این جغرافیا قابل احساس و درک است که هر فصل احساس خوشایندی و ناخوشایندی ها خودش را بر انسان گذاشته، در نتیجه موجب تجربه عاطفی انسان از این فصل ها شده است که این تجربه به مثابه معرفت خود را نشان داده است؛ معمولا بین فصل ها و بین مرحله های زندگی انسان نیز نسبت برقرار شده است. این تغییر چهار فصل باعث شده که انسان این جغرافیا نسبت به این چهار فصل به ویژه نسبت به فصل بهار به طبیعت و آب و هوا واکنشی خاصِ عاطفی نشان بدهد که این واکنش عاطفی نسبت به طبیعت، برگزاری جشن نوروز است.
اشاره شد که جشن نوروز به کِشت و زمان ارتباط می گیرد، منظور این است که شناخت انسان از سبز شدن و سر برآوردن دانه در فصل بهار و نوروز از خاک، برای انسان باستان، مایه شگفت و تعجب بوده است؛ با این شناخت، بشر ده نشین شدند و به کِشت و زراعت پرداختند؛ بنابر این جشن نوروز با تجربه بشر از کشاورزی و رویش گیاه ارتباط دارد و جشن نوروز جشن کشاورزی و سبز شدن دانه است. ارتباط جشن نوروز با زمان این است که در یک سال، چهار فصل تمام می شود و با آغاز سال، چهار فصل باز تکرار می شود؛ که این تکرار، تجربه از زمان را دایره وار نشان می دهد؛ پایان زمستان، پایان زمان؛ و آغاز بهار و نوروز، آغاز زمان است. انسان باستانی این هراس را داشت که زمان پایان یابد و تکرار نشود! بنابر این، این که زمان تکرار می شد؛ آغاز زمان را جشن می گرفتند.
چهار: جشن نوروز، جشن تجدید حیات وزندگی، جشن طبیعت، جشن تغییر سال و زمان، جشن کشاورزی و جشن سپاس گزاری از خوبی های طبیعت است؛ ادیان، فرهنگ ها، امپراتوری ها از این جشن در قلمرو شان استقبال کرده اند و این جشن را نه تنها که برگزار کرده اند حتا کوشیده اند خودی کنند و متعلق به فرهنگ و کیش و آیین شان کنند. بنابر این جشن نوروز به هیچ دین و آیین خاص تعلق نمی گیرد؛ به این معنا می توان گفت جشن نوروز یک جشن، جدا از ادیان است و از نظر برگزاری به هیچ دینی، ربط نمی گیرد؛ فقط به طبیعت و تغییر دقیق و منطقی سال ارتباط می گیرد.
پنج: جشن نوروز را پیروان هر دین و آیین، هر قوم و کشور می توانند برگزار کنند؛ به این دلیل ها: جشن نوروز متعلق به دین خاص نیست؛ جشن نوروز متعلق به زمین و طبیعت است، زمین و طبیعت خانه همه ما است؛ جشن نوروز طبیعی ترین جشن تغییر سال است که دقیق ترین ارتباط را با حرکت زمین و تغییر سال دارد، بنابراین همه می توانند این جشن را برای تغییر سال و برای برخورد عاطفی شان نسبت به طبیعت و بهار برگزار کنند و بهم تبریک بگویند و آروز سال خوب کنند؛ جشن نوروز جشن محیط زیستی نیز است که ما را متوجه محیط زندگی ما می کند؛ و... جشن نوروز را برای پاسداشت از زمین، برای پاسداشت از احساس عاطفی خویش، برای پاسداشت از تغییر سال و گذشت زمان و گذشت یک سال زندگی ما و...، برای پاسداشت از بهار و آغاز کِشت و رویش برگزار کنیم؛ جهان امروز اگر ارزش دارد و اگر نسبت به گذشته از نظر فرهنگی متنوع تر است به دلیل کثرت گرایی فرهنگی و به رسمیت شناختن تنوع فرهنگی در جهان است!