عباس دلجو از پژوهشگران جدی کشور
به ویژه در تاریخ و فرهنگ مردم هزاره افغانستان است. پیش از کتاب «ادبیات
فولکلوریک هزارگی»، کتاب «تاریخ باستانی هزاره ها» از ایشان به نشر رسیده است.
کتاب تاریخ باستانی هزاره ها پژوهشی درزمانی درباره تاریخ هزاره ها است که بیانگر
خاستگاه و رویدادهای سیاسی و اجتماعی تاریخی مردم هزاره است. در تاریخ پژوهی مردم
افغانستان به ویژه در تاریخ پژوهی و تاریخ نویسی مردم هزاره، اهمیت و جایگاه خودش
را دارد.
کتاب ادبیات فولکلوریک هزارگی بیانگر
زبان، ادبیات، ذوق اجتماعی و فردی، رویدادهای تاریخی و فرهنگ شفاهی مردم هزاره است
که در گویش هزارگی حفظ شده است و نسل به نسل انتقال یافته است. ادبیات فلولکلوریک
هزارگی در ضمن ثبت و ارایه واژه ها، جمله ها، ضرب المثل ها و دوبیتی های هزارگی،
نشان دهنده تجربه مردم هزاره از زندگی اجتماعی، فردی، عشق، جنگ، اخلاق و آداب،
محیط و... نیز است. از این نگاه با خواندن کتاب فولکلوریک هزارگی خواننده می تواند
به روانشناسی جمعی (امیدها و نومیدی های) مردم هزاره دست یابد؛ برای این که
ادبیات فولکلور هر قوم و جامعه، اطلاعات جمعی همان قوم را حفظ می کند و بازتاب می
دهد. این اطلاعات، اهمیت بشری دارد، زیرا فولکلور، آن جنبه های انسانی یک قوم را
حفظ می کند که در زندگی آن قوم مهم و اهمیت داشته باشد. بنابر این با مطالعه
فولکلور هر قوم ما به تجربه های ناب همان قوم از زندگی دست می یابیم؛ خواندن
ادبیات فولکوریک هزارگی نیز به ما امکان می دهد تا با تجربه های نابِ انسانِ
هزاره از زندگی آشنا شویم.
هزاره آکُو آهویِی بارُو دیده یَه
چنداول و اَوشار و اُرُوزگو دیده
یَه
پُورمُشت نَکَدَه عزت و آزادی
خُوره
هرچند سری دَ دار آوزُو دیده یَه
(ادبیات فولکلوریک هزارگی)
عباس دلجو
این دوبیتی بیانگر تجربه تلخ
هزاره ها را از تاریخ نشان می دهد که اشاره به چنداول، اَوشار و اُرُوزگو، بیانگر
تلمیح های تاریخی از رویدادهای ستمگرانه در تاریخ معاصر هزاره ها است. مراد از
«آهویِی بارُو دیده» این است که انسانِ هزاره، رنج دیده و ستم کشیده است و تجربه
های سخت و سُست دنیا را زیاد دیده است؛ بنا براین تن به ظلم و ستم نمی دهد و درهرصورتی
عزت، وقار و آزادی شان را حفظ خواهند کرد.
باچِه اَبغَه مره خُونده شُو آلَی
دَ درد دیل مَه تو کُونده شُو
آلَی
مَرَه بی بُلغَه ماخ کَدی دَ
چَمبَر
از کاری بَد خو تو، پوردَه شُو
آلَی (ادبیات فولکلوریک هزارگی)
این دوبیتی وقار و عزت نفس یک
دختر را از روابط با پسر نشان می دهد. پسر کاکای دختر، بیخبر و ناگهانی روی دختر
را بوسیده است. دختر به پسر کاکایش می گوید تو که مرا بوسیدی، با من ازدواج کن،
چون تو مرا بیخبر بوسیدی، این بوسیدنات پوردگی و شرمندگی دارد؛ برای این کارت
شرم کن و بیا باهم ازدواج کنیم.
آشُوق صَدقِه کومِه اَفتِو زَدِه
شِی
بَلَیخورِ دیل کوتِیو زَدِه شِی
بلِه ماشِیو شِیشتَه چُخرا
مُوکُونه
آشوف صَدقِه چِیمِ پُور اَودِیدِه
شِی (ادبیات فولکلوریک هزارگی)
این دوبیتی بیانگرِ تجربهِ
عاشقانهِ انسانِ هزاره است که زیبایی شناسی انسانِ هزاره را نشان می دهد: «آشُوق
صَدقِه کومِه اَفتِو زَدِه شِی» کومه افتو زده یعنی رنگ رخسار یا گونه ای که توسط
نور آفتاب، تیره و سوخته باشد. این آفتاب سوختگی رخسار برای قوم و جامعه ای که در
آسایش زندگی می کند، پیامد زیبایی شناسانه ندارد، حتا می تواند زشت تلقی شود. اما
این افتو زدگی گومه برای انسانِ هزاره بنا به محیط و شرایط زندگی، ذوق زیبایی
شناسانه خلق می کند که می تواند تجربهای خاص زیبایی شناسانه باشد که در فولکلور
مردم هزاره بازتاب یافته است.
در ضمن دوبیتیها، سخن های که
برای هزاره ها اهمیت فرهنگی، تاریخی و معنای هویتی یافته اند نیز در ادبیات
فولکلوریک هزارگی بازتاب یافته است:
«اوه جُوانای جیرکتو! چیم خُو
پیراخ واز کَدَه، دورتر خُو توغ کِیِد. عبدالرامُون گورناخَو، پیشینه اُوروغ مُو
مردُوم اَزرَه رَه کُشتَه پَگ شِی رَه دَ خُون شِیرَختَه کَد. آلِی اُوشرُون خُو
رَه بِگیرید که بَسَه دُشمُو مُو رَه از مُوسُو نابود نَکنَه» (ادبیات فولکلوریک
هزارگی).
این سخن به واقعیتِ تلخِ تاریخی
هزاره ها اشاره میکند که اشاره به کشتار هزاره ها در دوره عبدالرحمان دارد؛ در
ضمن به مردم یادآوری می کند که هوشیار جان و سرنوشت شان باشند تا فاجعه
عبدالرحمانی در تاریخ شان تکرار نشود.
این چند نمونه را برای اهمیت بشری
و انسانی کتاب ادبیات فولکلوریک هزارگی آوردم که ادبیات فولکلور به طور عام
خواننده را در جریان تجربه بشری از زندگی، وَ این کتاب به طور خاص، خواننده را در
جریان تجربه بشری انسانِِ هزاره از زندگی قرار می دهد.
عباس دلجو در این کتاب درباره واژه ها، جمله ها،
ضرب المثل ها و دوبیتی های ناب هزارگی تحقیق کرده است. موقعی، تحقیق در فولکلور،
اهمیت پیدا می کند که پژوهشگر، تحقیق و پژوهش را در ساحه انجام داده باشد. این
پژوهش در ساحه انجام یافته است و پژوهشگر از درون گویش و فرهنگ زنده مردم هزاره،
مواد کار را گردآوری و بعد تجزیه و تحلیل کاربردی کرده است. آنچه که به این تحقیق
اهمیت داده است انتخاب روش تحقیق این کتاب است که قبل از این، پژوهشگری چنین
پژوهشی را از فولکلور مردم هزاره ارایه نداده است.
پژوهشگر، واژه های ناب هزارگی را
بنا به ترتیب آلفبایی ارایه می کند، بعد کاربرد واژه ها را در جمله، در ضرب المثل
و در دوبیتی نشان می دهد. عباس دلجو این کار را با ظرافت خاص انجام می دهد که این
ظرافت در مناسبت کاربردی واژه ها، جمله ها، ضرب المثل ها و دوبیتی ها است؛ یعنی
همه باهم خوانده می شوند، وَ بنا به مناسبت گویشی و فرهنگی، باهم معنا می شوند که
کار را برای خواننده آسان می سازد، چون خواننده به طور عملی در جریان کاربرد واژه ها
قرار می گیرد.
کاربرد واژه ها در سه مناسبت،
نشان داده می شود: در مناسبت زبانی یعنی در جمله ها؛ در مناسبت فرهنگی و اخلاقی
یعنی در ضرب المثل ها؛ در مناسبت ادبی یعنی در دوبیتی ها. کاربرد واژه در جمله،
معنای لغوی و جایگاه دستوری واژه را نشان می دهد؛ کاربرد واژه در ضرب المثل،
جایگاه اخلاقی و ارزشی واژه را نشان می دهد؛ کاربرد واژه در دوبیتی، جایگاه ادبی
واژه را نشان می دهد. نشان دادن واژه در این سه مناسبت، اهمیت فرهنگی کار را بیشتر
می کند و فراتر از شناخت فولکلور مردم هزاره، چشم اندازکلی از فرهنگ بشری و انسانی
مردم هزاره ارایه می کند.
اگر بخواهیم به طور نسبی از اهمیت
این تحقیق سخن بگوییم؛ در چشم انداز نخست، اهمیت تحقیق در این است که در مقطعی از
زمان صورت می گیرد که این مقطعِ زمانی برای ادبیات فولکلور و واژه های نابِ گویشِ
هزارگی، مقطعِ خاص است؛ زیرا وضعیت اجتماعی کنونی هزاره ها بنا به مناسباتِ فرهنگی
و اجتماعی با اقوام افغانستان و بنا به مناسباتِ فرهنگی با مردم جهان چه از طریق
مهاجرت و چه بنا به امکان های مناسبتی ارتباطات زندگی معاصر، رو به رو با تحولات
جدی است؛ دیر یا زود واژه های ناب گویش هزارگی، ضرب المثل ها و دوبیتی های هزارگی
دچار فراموشی و تحول خواهند شد؛ درصورتی که نتوانیم ادبیات فولکلور مان را مکتوب
کنیم، ادبیات فولکلور ما دچار فراموشی می شود و این دچار فراموشی شدن، آسیب جبران
ناپذیرِ فرهنگی را بر هویت و اعتبار فرهنگی ما که نشاندهنده روحیات بشری ما است،
وارد می کند. خوشبختانه، کتاب فولکلور هزارگی توانسته است در این مقطعِ خاص به
خوبی از ادبیات فولکلور مردم هزاره پاسداری کند و به عنوان یک سند معتبر، ادبیات
فولکلور هزاره را حفظ و ارایه کند.
در چشم انداز دوم، تحقیق اهمیت
زبانشناسی دارد، زیرا پژوهشگر با ارایه واژه های ناب هزارگی و کاربرد آن در جمله،
برای زبانشناسان، داده های اطلاعاتی لازمی را تهیه کرده است که زبانشناسان می
توانند با استفاده از داده های ارایه شده درباره ریشه شناسی واژه های ناب و درباره
ویژگی های صرفی و نحوی گویش هزارگی، تحقیق و پژوهش های زبانشناسانه، انجام بدهند.
عباس دلجو
در چشم انداز سوم، اهمیت تحقیق در
جنبه مردم شناسی کتاب است؛ زیرا هر تحقیق درباره فولکلور، اهمیت مردم شناسانه
دارد. از آنجایی که ادبیات فولکلوریک هزارگی، پژوهشی همه جانبه در ارایه واژه ها،
جمله ها، ضرب المثل ها و دوبیتی های هزارگی است که فراتر از شناخت ادبیات فولکلور
هزاره؛ چشم انداز معرفتی از فرهنگ، روحیه های اخلاقی، اجتماعی و طرز زندگی مردم
هزاره نیز ارایه می کند، که این چشم انداز، می تواند اهمیت مردم شناسانه را در پی
داشته باشد.
در چشم انداز چهارم، اهمیت پژوهش
در این است که نسبت به پژوهش های دیگر در ادبیات فولکلور هزاره؛ دقت و توجه در
گزینش واژه ها، جمله ها، ضرب المثل ها و دوبیتی ها شده است. در پژوهش های دیگر،
گزینش درست و دقت خاص برای ارایه نمونه از واژه ها، جمله ها، ضرب المثل ها و
دوبیتی ها نشده است و خلط در گزینش وجود دارد؛ آنچه را که بنام واژهها، جمله ها، ضرب
المثل ها و دوبیتی های هزارگی ارایه کرده اند، هزارگی نیست بلکه در گویش و ادبیات
فولکلور اقوام دیگر نیز آن واژه ها، جمله ها، ضرب المثل ها و دوبیتی ها وجود دارند.
با خواندن ادبیات فولکلوریک هزارگی، ادعای من این است که در این کتاب، گزینش واژه
ها، جمله ها، دوبیتی ها و ضرب المثل ها آنقدر دقیق، خاص و درست است که فقط به
گویش، ادبیات فولکلور و فرهنگ هزارگی تعلق دارند، هزارگی ناب استند؛ در گویش ها و
ادبیات فولکلور اقوام دیگر، این واژه ها، جمله ها، ضرب المثل ها و دوبیتی ها را
نمی توانیم پیدا کنیم. بنابر این، چنین دقت و توجه، نخست برمیگردد به اطلاع و
دانش یک پژوهشگر از شناخت فولکلور درکل، وَ از شناخت فولکلور یک قوم به طور خاص؛
وَ دوم، ارتباط میگیرد به آشنایی پژوهشگر از روش تحقیق، جمع آوری و شناختِ داده
ها، تحلیل داده ها، وَ ارایه تحلیل به عنوان یک کارِ متفاوت و خاصِ تحقیقی.
خوشبختانه، عباس دلجو به این دو اصل، در پژوهش ادبیات فولکلوریک هزارگی، توجه و
دقت لازم را انجام داده است؛ برای همین شناخت و دقت است که کتاب ادبیات فولکلوریک
هزارگی میتواند یک پژوهش خاص در ادبیات فولکلور هزاره ها باشد.
در چشم انداز پنجم، اهمیت پژوهش در
جنبه دایره المعارفی ادبیات فولکلوریک هزارگی است؛ برای این که چهار مورد خاص در
یک کتاب ارایه شده است، درحالی که می توانست به طور مستقل در چهار کتاب ارایه شود:
واژه های هزارگی، دیالوگ و جمله های هزارگی، ضرب المثل های هزارگی و دوبیتی های
هزارگی. عباس دلجو این چهار مورد را در یک کتاب ارایه کرده است که اهمیت کار را از
نظر پژوهش بالا برده است؛ برای این که، این چهار مورد را در مناسبت کاربردی زبانی
و فرهنگی که بین واژه ها، جمله ها، ضرب المثل ها و دوبیتی ها وجود دارد، ارایه شده
است. این چنین ارایه مناسبتی از واژه ها، جمله ها، ضرب المثل ها و دوبیتی ها به
کتاب، اعتبار دایره المعارفی در فرهنگ و ادبیات فولکلور هزاره، بخشیده است.
پیش از چاپ کتاب ادبیات فولکلوریک
هزارگی، بخت این را داشتم که این تحقیق را بخوانم؛ پس از خواندن این تحقیق خواستم
یادداشتی هرچند ناقابل، حد اقل برای ادای احترام به زحمت محترم عباس دلجو بنویسم
تا نشانی از ارادت مندی من نسبت به کوششِ شباروزی ایشان برای ارایه تاریخ و فرهنگ
مردم هزاره افغانستان باشد.